نوشتهی: لین شیوِرز*
شماری از منازعه های عمدهی مطرح در نظریهی خشونتپرهیزی در پی میآید. این جزوهی فشردهی آموزشی برای به چالش کشیدن و روشنتر کردن باورهای شما راجع به ماهیت کنش خشونتپرهیز طراحی شده است. فعالان کنش خشونتپرهیز زمان زیادی را صرف اندیشیدن در بارهی این منازعه ها و مناقشهها کرده اند. برخی از منازعه ها جزء ذاتی بحث هایی هستند که بر سر گزینش این یا آن راه در میگیرد، تعدادی دیگر هنگامی بروز میکنند که بخواهیم هر دو راه را با هم برگزینیم، و بعضی از آنها نیز هنگامی روی میدهند که به دنبال یافتن راهی برای آشتی دادن قطب های مخالف باشیم. هدف این جزوهی آموزشی این است که تعدادی از مهمترین موضوعات مطرح در این رشته را معرفی کند. شاید نتوانید همهی موضوع های مطرح شده را در یک جلسه حل و فصل کنید، اما حتا در آن صورت هم، این تمرین آموزشی شما را به پرسش های بهتری خواهد رساند
١. قدرت عشق در برابر زور و تهاجم
بحث در هواداری از “قدرت عشق”: اگر قدرت عشق را درک کنیم، دگرگونی اجتماعی فرا خواهد رسید. عشق را نباید به منزلهی امری عاطفی، یا چیزی که تنها در مسایل فردی کارساز است به شمار آورد. عشق خلع سلاح کننده است و از ایجاد ترس و خشم پیشگیری میکند. عشق باعث میشود که انسانها به عنوان دشمن به یکدیگر ننگرند، بلکه بر روی مسائلی از قبیل حرص، جنگ، بیعدالتی و مانند آنها به عنوان “دشمن” خود تمرکز کنند. قدرت مسئلهی اصلی نیست
هواداری از زور و تهاجم: نمیتوان همه چیز را با عشق به تنهایی تغییر داد. این کار تا ابد طول خواهد کشید و نمیتوان این همه صبر کرد. برای ایجاد هر گونه تغییری به قدرت و کاربرد زور نیاز داریم. به هر حال، زور را هم میتوان به شکلی خشونتپرهیزانه به کار گرفت. کاربرد زور علیه کسانی که ما را سرکوب میکنند کار درستی است؛ نیازی نداریم که برای تغییر دادنشان به آنها عشق بورزیم
٢. مرام در مقابل تکنیک
هواداری از مرام: باید خشونتپرهیزی را چونان یک مرام بپذیریم. اگر کنش خشونتپرهیزانه تنها به عنوان یک تکنیک به کار گرفته شود، با شدت گرفتن سرکوبگری دشمن، مبارزه تضعیف خواهد شد. آنگاه که هواداران نظریهی خشونت پرهیزی “تکنیکی”، خود را بینیاز از ادامهی مبارزه دیدند، هواداران خشونتپرهیزی ِ مرامی توانستند به مبارزه ادامه دهند و به نوآوری هایی در کنش خشونتپرهیز بپردازند. شاهد این مدعا جنبش ضد جنگ امریکاست، که به دلیل رویکرد تکنیک محورانه اش، با پایان یافتن جنگ هندوچین به مبارزهی خود پایان داد
هواداری از تکنیک: کنش خشونتپرهیز شیوهی مؤثری برای ایجاد دگرگونی است. هدف اصلی ما ایجاد تغییر است، نه این که برحق بودن خشونتپرهیزی را به مردم بقبولانیم. تلاش برای تغییر عقیدهی همگان به معنی اتلاف وقت و انرژی است. کنش خشونتپرهیز را پویایی نیروهای درونی آن به پیش میبرد. کنش خشونتپرهیز تکنیکی برای دستیابی به قدرت و نابودی دشمن از طریق قطع حمایت از او است. بیشترین نمونههای تاریخی که در آنها کنش خشونتپرهیز مؤثر واقع شده است را کسانی صورت دادهاند که به ارزش آن به عنوان تکنیک آگاه بودهاند
۳. متقاعد کردن در مقابل اجبار
هواداری از متقاعد کردن: متقاعد کردن، تغییر پایدارتری ایجاد میکند، چرا که قلب ها و ارزش ها را دگرگون میکند. اگر مردم را به تغییر در رفتار مجبور کنید، بدون آنکه همزمان ارزشهای قلبی آنها را تغییر داده باشید، تحول تنها برای مدت کوتاهی دوام خواهد آورد. از این گذشته، برای ایجاد تغییر نباید به جبر متوسل شد، زیرا احتمال دارد که شما در اشتباه باشید. شعار ما این است، “تغییر ندادن بهتر از تغییر دادن با جبر است.” درست است که این روش از روش تغییر با جبر کندتر پیش میرود، اما روش مطمئنتری است
هواداری از اجبار: متقاعد کردن به تنهایی کافی نیست. قدرت هرگز داوطلبانه تسلیم نمیشود. بعضی از نهادها را باید مجبور به تغییر کرد. گونهای از اجبار خشونتپرهیز وجود دارد که با آن میتوان علیه دشمن اقدام کرد، بدون اینکه قصد آسیب رساندن یا تخریب او را داشته باشیم. منافع پا-بر-جای گروههای خاص و نیز سرکوب سیستماتیک ما را به استفادهی گاهگاه از اجبار ناگزیر میکند. درست است که نمیتوانیم برای اخلاق قانون وضع کنیم، اما میتوانیم بر خلاف خواست بعضی افراد تغییراتی در قانون صورت دهیم تا فرصتی برای ایجاد جامعهای عادلانهتر فراهم آورده باشیم
۴. خشونتپرهیزی و صلحباوری: دو چیز یکسان یا متفاوت؟
این دو مفهوم یکسانند. صلحباوری و خشونتپرهیزی در اساس یک مفهومند. اساس هر دو این باور است که زندگی ارزشمند است، و کشتن، هرگز و به هیچ دلیلی توجیه پذیر نیست. اگر فردی صلحباور باشید، خشونتپرهیز هم خواهید بود و اگر خشونتپرهیز باشید، صلحباور هم هستید
این دو مفهوم یکسان نیستند. صلحباوری و خشونتپرهیزی مفهوم هایی یکسان نیستند. صلحباوری مفهومی بر مبنای تقدس زندگی است. خشونتپرهیزی وسیلهای برای ایجاد تغییرات اجتماعی بدون استفاده از اسلحه است. (علاوه بر اینها، مفهومی به نام شیوهی زندگی خشونتپرهیز نیز وجود دارد.) همهی افراد صلحباور لزومن خشونتپرهیز نیستند، چرا که همیشه بر طبق اصول اعتقادی خود رفتار نمیکنند. همهی فعالان خشونتپرهیز نیز صلحباور نیستند ـــ برای مثال، هر چند اعتصاب های کارگری خشونتپرهیزند، اما اکثریت قاطع اعضای اتحادیههای کارگری صلحباور نیستند.
۵. فعالیت آشکار بر خلاف فعالیت پنهان
هواداری از پنهانکاری: بسیار خوب است که بتوانید آشکارا فعالیت کنید، اما چنین کاری همیشه ممکن نیست. در حکومت های دیکتاتوری و سرکوبگر که فعالیت آزاد سازمانی و اعتراض آشکار را غیرقانونی تلقی و به شدت مجازات میکنند، گاهی ناچار به پنهانسازی میشوید. برای مثال، در زمان جنگ جهانی دوم، نیروهای مقاومت فرانسه و هلند ناچار بودند که هویتشان را مخفی نگاه دارند. در غیر این صورت، آنها نمیتوانستند در مبارزه علیه نازیها چندان مؤثر واقع شوند. اگر فعالیت تان را آشکارا انجام دهید، حکومت دست بالا را خواهد داشت، و خواهد توانست پیش از دست زدن به هر اقدامی شما را متوقف کند. آنها دشمن شما هستند؛ چه دلیلی دارد که فعالیت خود را در پیش آنها آشکار کنید؟
هواداری از فعالیت آشکار: پنهانکاری اعتماد متحدان و همپیمانان نسبت به یکدیگر را تحلیل میبرد. پنهانکاری عملی تدافعی است که از رویارویی جلوگیری میکند و ترس را در میان همپیمانان و دشمنان برمیانگیزد. مهمتر از همه، سیاست پنهانکاری باعث پا گرفتن دو قشر از افراد میشود: آنها که از برنامههای محرمانه آگاهی دارند و آنها که از این برنامهها ناآگاهند. نمونههایی از مقاومت آشکار علیه حکومت های دیکتاتوری در دست است، از جمله در گواتمالا، هلند، و نروژ. به عنوان مثال، اگر چه محافظت از یهودیان در جنگ جهانی دوم کاری اخلاقی و ضروری بود، اما در اصل کنشی خشونتپرهیز به شمار نمیرفت چرا که به شدت متکی بر پنهانکاری بود
۶. کاربرد جهانی کنش خشونتپرهیز: آری یا نه
هواداری از کاربرد جهانی خشونتپرهیزی: کنش خشنتپرهیز را میتوان در هر کشمکشی به کار بست، خواه با رژیمی به شدت سرکوبگر سر و کار داشته باشیم، خواه غیر آن. این تحلیل بر این مبناست که حکومتها قدرتشان را از موافقت همگانی مردم کسب میکنند. اگر مردم با قدرت همکاری نکنند، سرانجام رژیم سقوط میکند. نیروی تعیین کننده در این مورد، آگاهی یافتن مردم از قدرت و ظرفیت سازماندهی خویش است. شاید ایجاد یک انقلاب خشونتپرهیزانه موفق تا حدودی محال به نظر برسد. اما راهبرد اقدام مسلحانه نیز احتمال موفقیت بیشتری ندارد. کاربرد خشونتپرهیزی موفقیت را تضمین قطعی نمیکند
مخالفت با کاربرد جهانی خشونتپرهیزی: جهان سومیها کنش خشونتپرهیز را به کار بستهاند و متوجه شدهاند که در مورد آنها کارساز نیست. مردم جهان سوم کنش خشونتپرهیز را ایده ضعیفی میپندارند که غربیهای طبقه متوسط تنها بلدند در باره آن حرف بزنند. ما نمیتوانیم با اطمینان کامل دریابیم که وضعیت واقعی مردم در جهان سوم چگونه است. بنا بر این چنانچه آنها پیکار مسلحانه را به عنوان راهی آزادیبخش برگزینند، ما حق نداریم در باره انتخاب آنها قضاوت کنیم. از این گذشته، گاندی خود گفته است که اگر مجبور باشید بین مبارزه خشونتآمیز و دست کشیدن کامل از مبارزه یکی را انتخاب کنید، واجب است که مبارزه خشونتآمیز را در پیش بگیرید
٧. خشم به مثابه مبنای پیکار: آری یا نه
هواداری از خشم: خشم مبنای درستی برای سازماندهی پیکار است. آنگاه که مردم از بیعدالتیها، فساد، و مانند آن به امان آمده باشند، خود آماده و خواهان اقدام خواهند بود. سازماندهندگان همه اشکال کنش های پیکارجویانه، چه نظامی و چه خشونتپرهیز، واقفند که بیتفاوتی و ترس بزرگترین موانع در راه عمل هستند. خشم بیش از ترس به کنش منجر میشود. ما باید خشم را گسترش دهیم و از آن همچون مبنایی برای پیکارمان در راه دگرگونی اجتماعی استفاده کنیم
مخالفت با خشم: خشم مبنای درستی برای سازماندهی پیکار نیست. انسانهای خشمگین در باره هدف ها، راهبرد و راهکارهای (گام های اجرایی) پیکار نمیتوانند به خوبی بیاندیشند. خشم چندان از سرمایه انرژی عاطفی استفاده میکند که دیگر چیزی برایش نمیماند. مردم نمیتوانند آهنگ “خشمی حقبه جانب” را برای مدتی طولانی حفظ کنند. افزون بر این، مردم با فراز و فرودهای عاطفی ِ هر پیروزی یا شکست ظاهری کوتاه مدت به آسانی تغییر موضع میدهند. آنچه که برای یک پیکار موفق ضرورت واقعی دارد برنامهریزی، اندیشیدن، و تحلیل دقیق است
٨. تخریب داراییها و خرابکاری: آری یا نه
هواداری از آری: خرابکاری دارایی ها را ویران میکند، نه مردم را. در انقلابی که به هدف ایجاد ارزشهای اجتماعی انسانی صورت میگیرد، داراییها آنچنان اهمیتی ندارند. بنا بر این، استفاده از خرابکاری اشکالی ندارد. خرابکاری به عنوان وسیلهای برای اجبار دشمن کار درستی است. اگر یقین کنیم که به کسی آسیبی نمیرسد، کارمان خشونتپرهیزانه خواهد بود. دارایی ها و اموالی مانند پروندههای بعضی از شرکت ها، یا بعضی از انواع تجهیزات نظامی نباید وجود داشته باشند. بنا بر این، عمل ما در تخریب آنها توجیه پذیر است
هواداری از نه: تخریب اموال عمومی مبارزه را به ضرر کوشندگان تشدید میکند به گونهای که در مقایسه با زمانی که تخریب صورت نگرفته بود، کنترل کمتری بر روند مبارزه خواهند داشت. تخریب دارایی بهانهٔ آشکاری برای سرکوب بیشتر به دست نیروی مخالف میدهد. چنین کاری همپیمانان بالقوه را به هراس میاندازد و در نزد ناهمپیمانان نیز تصویر بدی از پیکار را ارائه میکند. از آنجا که برنامهریزی در خفا صورت میگیرد، تخریب دارایی دو گروه را شکل میدهد -آنها که از قضیه آگاهی دارند و آنها که چنین اطلاعاتی ندارند. تخریب دارایی به احتمال زیاد به خسارت های انسانی نیز منجر میشود. در نهایت، تخریب دارایی جوّی خشونتآمیز ایجاد میکند که برای مبارزه نتیجه معکوس دارد
٩. تغییر فردی در مقابل تغییر سیاسی
هواداری از تغییر فردی: باید از خودمان شروع کنیم؛ باید از خانه خود شروع کنیم. اگر کنش های اجتماعی مان در زندگی خصوصی بازتاب نیابند، صحبت از تغییر جهان کاری ریاکارانه خواهد بود. بدون اینکه انسان ها نو شده باشند، نمیتوان جامعهای نوین داشت
هواداری از تغییر سیاسی: با تغییر سبک زندگی نمیتوان به رویارویی با حکومتها یا شرکت های بزرگی برخاست که قدرت واقعی را در دست دارند. انقلاب دگرگون ساختن نهادهاست ــــ انقلاب به معنی دگرگونی فرهنگی است. ما میتوانیم پس از انقلاب هر کاری دلمان خواست با زندگی شخصیمان بکنیم. به هر روی، به دلیل ماهیت سیستمی که در آنیم، ما قادر نیستیم که به طور خالص به زندگی شخصی خود بپردازیم. سبک زندگی ربطی به مبارزه سیاسی ندارد. ما باید همه نیرویمان را صرف سازماندهی مبارزه کنیم، نه اینکه خود را با کارهای آسایشطلبانهای از قبیل پخت سویا، مراقبه روانی، و مانند آن سرگرم کنیم
١٠. دروغگویی در مقابل راستگویی
هواداری از راستگویی: گاندی همواره پیشاپیش به انگلیسی ها میگفت که چه میخواهد بکند. این کار امتیازهای راهبردی و سازماندهی فراوانی به همراه داشت. کار گاندی همچنین نشان میدهد که او تنها به هدفش فکر نمیکرد، بلکه به منش خود نیز متعهد بود
مخالفت با راستگویی: دروغگویی به مردم در باره هدف های راهبردی شاید کاری غیرعاقلانه و غیراخلاقی باشد، اما فریب دادن پلیس در مورد محل یا نوع اقدامتان قابل توجیه است. اگر برای مردم فضای امنی که بتوانند آزادانه حرفهایشان را بزنند ایجاد نکنیم، بسیاری از کارهای خلاقانه و هنری هرگز صورت نمیگیرند
* Lynne Shivers, Ten Controversies of Nonviolent Theory
ترجمه و ویراسته مرکز مطالعات دفاع استراتژیک بی خشونت