نویسنده: کتی راجرز
در این مقاله، موسسه «لابراتوار تغییرات اجتماعی» (Social Change Lab) با بر تکیه بر توصیههای استراتژیستها، نکاتی کلیدی درباره عواملی که به پیروزی اعتراضات منجر میشوند ارائه میدهد.
کسانی که کتاب «چرا مقاومت مدنی مؤثر است» اریکا چنووت و ماریا استفان را خوانده باشند، با این نظریه که «بزرگی» جنبشهای اجتماعی مهم است آشنا هستند. «قانون ۳.۵ درصدی» آنها که بسیار مورد قبول واقع شده، میگوید وقتی جنبشها به شکلی مؤثر حداقل ۳.۵ درصد از جمعیت را درگیر کنند، موفقیت امری اجتنابناپذیر خواهد بود.
این نظریه که به عنوان یک اصل خللناپذیر پذیرفته شده، -از جمله توسط اریکا چنووت- از این جهت مورد اعتراض قرار گرفته که گفته میشود توصیف گذشته است و نه پیشبینی آینده. دیگران نشان دادهاند که این قانون حداقل در دو مورد نقض شده است. اگرچه این قانون در ابتدا از کشورهای جهان سوم که در برابر رژیمهایشان مقاومت میکردهاند استنباط شده اما از همان زمان به شکل بحثبرانگیزی، به استراتژی گروه های برجستهای مانند جنبش «شورش علیه انقراض» (Extinction Rebellion) تبدیل شده است و در رسانههای معتبر جهان مانند بیبیسی، گاردین و اکونومیست به شکل گستردهای به آن پرداخته شده است.
با این حال، یکی دیگر از نکات مهم این کتاب که کمتر مورد اختلاف قرار گرفته این است که خشونتپرهیزی از شانس موفقیت بیشتری برخوردار است. نویسندگان این کتاب با نگاه به مقاومتهای مدنی متمرکز بر تغییر رژیم بین سالهای ۱۹۰۰ و ۲۰۰۶، دریافتند که مبارزات خشونتپرهیز دو برابر بیشتر از مبارزات خشونتآمیز موفق میشوند؛ ۵۳ درصد مبارزات خشونتپرهیز منجر به تغییر سیاسی میشوند ، در حالی که فقط ۲۶ درصد از مبارزات خشونتآمیز موفق به ایجاد چنین تغییری میشوند.
موسسه «لابراتوار تغییرات اجتماعی» (Social Change Lab) به عنوان یک سازمان غیرانتفاعی که به مبارزان و فعالان درباره بهترین راه رسیدن به پیشرفتهای اجتماعی کمک میکند، مایل بود ببیند که آیا یافتههای چنووت و استفان در جنبشهای امروزی نیز صدق میکند. ما میخواستیم ببینیم که آیا شواهدی از دادههای تاریخی آنها به زمان حال منتقل شده است، بهویژه درباره مبارزاتی که به جای تغییر در سطح بالای رژیم، بر اهداف محدودتر و منطقهایتر متمرکز کردهاند. ما همچنین میخواستیم ببینیم چه عوامل دیگری میتواند به پیروزی جنبشهای اعتراضی کمک کند.
تیم ما شش ماه صرف تحقیق درباره این سوالات کرد. ما نظرسنجیهای عمومی انجام دادیم؛ با دانشگاهیان، کارشناسان جنبشهای اجتماعی و سیاستگذاران مصاحبه کردیم و منابع مختلف را بررسی نمودیم. یافتههای ما نه تنها نظریات چنووت، استفان و دیگر استراتژیستهای جنبش را تایید میکند، بلکه بر اساس آنها نیز شکل گرفته است و دیدگاههایی را درباره عوامل کلیدی دیگر که موفقیت جنبشهای امروز را تعیین میکنند، ارائه میدهد.
مهمترین عوامل موفقیت کدامند؟
جنبشها یا سازمانهای جنبشهای اجتماعی برای کسب نتایج مختلف خود را بهینهسازی میکنند؛ چه تغییر افکار عمومی باشد، چه مبارزه برای یک سیاست خاص، چه ترغیب به بحث عمومی یا چیزی دیگر باشد. بنابراین «فاکتور موفقیت» متغیر است و مقایسه آنها میتواند دشوار باشد.
با این وجود، ما میخواستیم به اهمیت عناصر مختلف موفقیت دست پیدا کنیم؛ بنابراین این کار را با ترکیب و بررسی شواهد از منابع مختلف، با دادههای مطالعات تجربی موجود انجام دادیم. ما برآوردهای خود را بر اساس شواهد موجود در پس آنها مورد ارزیابی قرار دادیم. به عنوان مثال، اگر اکثر مطالعات در مورد یک موضوع خاص نتایج مشابهی داشتند و کارشناسان ما نیز با آن موافق بودند این شواهد قوی محسوب میشدند. در صورت توافق کمتر در مطالعات، یا فقدان مطالعات، یا مخالفت کارشناسان، شواهد، ضعیف محسوب میشدند.
در یافتههای ما دو سطح از فاکتورهای موفقیت برجسته بودند: یکی که تأثیر واضح و مشخصی بر نتیجه موفقیتآمیز داشت و دیگری که تأثیر آن اگرچه مهم بود، اما تعیینکننده نبود.
سه فاکتور برتر
۱– تاکتیکهای خشونتپرهیز: با وجود شواهد تاریخی که نشاندهنده بهتر بودن روش خشونتپرهیز در برخورد با مسائل است، اما این سوال تاکتیکی هنوز هم به طور گستردهای در جنبشهای اجتماعی مورد بحث قرار میگیرد. بسیاری از فعالان وسوسه میشوند که تاکتیکهای خشونت آمیزتر را بکار ببرند زیرا فکر میکنند راه سریعتری برای حل مشکلات موجود است. همچنین بحثهایی درباره اینکه چه اقدامات تاکتیکی دیگری ممکن است موثرتر باشد، مطرح است. تحقیقات ما نشان میدهد که وجود یک جناح رادیکال با تاکتیکهای شوکهآور (مانند پرتاب سوپ به تابلوها)، در واقع میتواند حمایت افراد از گروههای معتدلتری که بر روی همان موضوع تمرکز دارند را افزایش دهد.
تحقیقات ما نشان میدهد که تاکتیکهای خشونتپرهیز نسبت به تاکتیک های خشونتآمیز از شانس موفقیت بالایی برخوردارند. کارشناسانی که با آنها مشورت کردیم با قاطعیت اعلام کردند که خشونت رویکردی کماثرتر است، تحقیقات کتابخانهای ما نیز نظر آنها را تأیید میکند.
عمر واسوو (Omar Wasow) در دانشگاه پرینستون، در سال ۲۰۲۰ تحقیقاتی را منتشر کرد که بر اساس مطالعه اعتراضات حقوق مدنی ایالات متحده در دهه ۱۹۶۰ انجام شده بود. او متوجه شد که در ایالاتی که تظاهرات خشونتپرهیز انجام می شد، آرا بیشتری نصیب دمکراتها میشد. (بیشتر یا کمتر بودن میزان آرا با خواستههای تظاهرکنندگان متناسب بود) از طرف دیگر، تظاهراتهای خشونتآمیز منجر به افزایش آرا جمهوریخواهان میشد.
روود واترز(Ruud Wouters) از دانشگاه آمستردام، در چارچوب نظریه «ارزشمندی، وحدت، تعداد و تعهد» چارلز تیلی برای انجام تحقیقات تجربی استفاده کرد. در این چارچوب «ارزشمندی»، که معیاری برای «نبود اختلال» است، تقریبا معادل خشونتپرهیزی است. واترز در سال ۲۰۱۹ درباره تظاهرات حمایتی شهروندان بلژیکی از پناهندگان مطالعهای انجام داد و فهمید بسته به اینکه آیا تظاهرکنندگان دارای «ارزش بالا» یا «ارزش پایین» در نظر گرفته میشدند، میزان حمایت از تظاهرات متفاوت بود. او میگوید ارزشهای پایین، باعث ایجاد احساس بیگانگی بین انسانها میشود. مطالعه دیگری از واترز نتیجه مشابهی داشت؛ و آن جذابیت خشونتپرهیزی برای نمایندگان منتخب بود.
سوال خشونت یا خشونتپرهیزی؟ به شکل گسترده توسط محققان مورد مطالعه قرار گرفته است و بیشتر مطالعات به نتایج مشابهی دست یافتهاند؛ به همین دلیل است که ما به این یافتهها اهمیت زیادی میدهیم.
۲- بزرگی جمعیت: دوباره متوجه شدیم که شواهد ما نظریه چنووت را تقویت میکند که بزرگی واقعاً کلیدی است، یعنی اعتراضات بزرگتر به معنای شانس بیشتر برای تغییر سیاستها و کسب نتایج مطلوب است. برخی از مصاحبهکنندگان اظهار کردند که اگرچه سیاستمداران برای درک افکار عمومی سرمایهگذاری زیادی میکنند، اما اغلب واقعاً درک درستی از جامعه ندارند؛ بنابراین بزرگی جمعیت در اعتراضات، به آنها سیگنال روشنی از افکار عمومی میدهد. همچنین ممکن است یک چرخه فضیلت (virtuous circle) در اینجا وجود داشته باشد: با بزرگ شدن تظاهرات، مردم فکر میکنند که احتمال موفقیت بیشتر است، به همین دلیل برای پیوستن به آن اشتیاق بیشتری پیدا میکنند. بنابراین، اندازه تظاهرات بزرگتر می شود، افراد بیشتری به آن میپیوندند و همینطور ادامه پیدا میکند. بنابراین، شواهد نشان میدهد که بزرگی اهمیت دارد: یک تظاهرات بزرگ واقعاً احتمال موفقیت شما را افزایش خواهد داد.
در سال ۲۰۱۷، رود واترز و استفان والگراو (Ruud Wouters and Stefaan Walgrave) درخصوص نگرش مسئولان منتخب نسبت به تظاهرات مطالعه کردند. آنها متوجه شدند وقتی تعداد تظاهراتها زیاد بود، احتمال اینکه مسئولان مواضع نزدیکتری به مردم اتخاذ کنند، بیشتر میشد. این تغییر در تفکر آنها، به تغییر رفتار آنها و اقدامات عملی مانند پیشنهاد قانون یا طرح سوال نیز منجر میشد.
بوکه کلاین تیسلینک و جورجیوس ملیوس (Bouke Klein Teeselink and Georgios Melios) نیز در این مورد تحقیق کردند که آیا بسیج تودهای باعث تغییرات اجتماعی میشود؟ (با نگاهی به تأثیر تظاهراتهای «زندگی سیاهپوستان مهم است» (Black Lives Matter) در سال ۲۰۲۰ پس از مرگ جورج فلوید)، تحقیقات آنها نشان داد که هر جا افراد زیادی در تظاهرات شرکت کردند، سبب افزایش بیشتر آرا دموکراتها شد. و به ازای هر ۱ درصد افزایش در جمعیت تظاهرات کنندگان، آرا دموکراتها ۵.۶ درصد افزایش یافت. مطالعه دیگری نشان داد که قتل توسط پلیس در شهرهایی که تظاهرات «زندگی سیاهپوستان مهم است» رخ داده تا ۲۰ درصد کاهش یافته است، و همچنین مشخص شد که ادارات پلیس بیشتر به نصب دوربینهای بدنی و رعایت طرحهای پلیسی جامعهمحور تمایل دارند.
در سال ۲۰۱۲، نیز استفان والگراف و رنس ویلیگنتارت (Stefaan Walgrave and Rens Vliegenthart) اعتراضات بلژیک که بین سال های ۱۹۹۳ و ۲۰۰۰ رخ داده بود، را بررسی کردند. بررسی آنها شامل بیش از ۴ میلیون نفر بود که تقریبا در ۴۰۰۰ تظاهرات شرکت کردند. آنها نیز به تأثیر بزرگی تظاهرات بر نتایج قوانین دست یافتند، که نشان میدهد این اثر در نتیجه اعتراضات بزرگتر با پوشش رسانهای بیشتر حاصل شده است.
۳– زمینه سیاسی-اجتماعی مطلوب: عوامل دیگری نیز وجود دارد که خارج از کنترل معترضان است؛ عواملی مانند افکار عمومی قبلی، واکنش رسانهها، حضور نخبگان (مثل سیاستمداران یا افراد مشهور) که از این هدف حمایت میکنند و همچنین شانس. این از نظر شواهد عملی چیز مطلوبی نیست، زیرا دانستن اینکه شرایط مناسب چیست و بهترین زمان کدام است را مشکلتر میکند. علاوه بر این عدم قطعیتها، همانطور که کارلوس ساودرا (Carlos Saavedra) از موسسه آینی «Ayni Institute» اشاره میکند، جنبشها، فصلها و چرخههای خاص خود را دارند. شواهد کمی در مورد تاثیر مستقیم حضور نخبگان وجود دارد، اما کمتر کسی تلاش برای جلب حمایت افراد تأثیرگذار را به چالش میکشد. کارشناسان ما معتقد بودند که کسب رضایت نخبگان عامل واقعا مهمی است؛ حتی ادعا میکنند که این عامل به تنهایی ۸۰ درصد اختلاف در نتایج را توضیح میدهد.
برخی از محققان مانند مارکو جوگنی و فلورانس پاسی (Marco Giugni and Florence Passy) در سوئیس تلاش کردهاند تا به شکل عملی و دقیقتری بر تأثیر نخبگان، دست یابند. تحقیقات سال ۲۰۰۷ آنها به تاثیر حضور نخبگان و تاثیر آنها بر افکار عمومی مورد بررسی قرار داد. آنها دریافتند که این ترکیبی از تظاهرات، حمایت افکار عمومی و حضور نخبگان سیاسی بود که منجر به پیروزی در سیاست شد. آنها همچنین دریافتند که ترکیب این عوامل منجر به افزایش بودجه برای حفاظت از محیط زیست و کاهش بودجه انرژی هستهای (طبق خواسته معترضان) شده است.
قانونگذاران، سیاستها و مواضع خود را بر طبق اولویتهای عمومی جامعه منطبق میکنند و روش معمول برای نشان دادن اولویتهای عمومی از طریق نظرسنجی است. اما اعتراضات راه دیگری برای نشان دادن دیدگاههای عمومی ارائه میدهند. اعتراضات همچنین میتوانند اولویتهای عمومی را تقویت کنند. لوکا برناردی، دانیل بیشوف و روود ووترز (Luca Bernardi, Daniel Bischof and Ruud Wouters) مجموعه اسنادی را که تقریبا ۴۰ سال چهار کشور غربی را پوشش میدهد، تجزیه و تحلیل کردند و برنامههای سیاستگذاران، تظاهراتها و افکار عمومی را بررسی کردند. آنها به این نتیجه رسیدند که بسیار نادر است که اعتراض به تنهایی بر قانونگذاران تأثیر بگذارد. تنها زمانی که اعتراضات با اولویتهای عمومی هماهنگ باشند، قانونگذاران حاضر به تغییر در برنامههای خود میشوند.
علاوه بر سه مورد اول
میدانیم که بزرگی جمعیت، خشونتپرهیزی و شرایط مناسب، عوامل مهمی برای موفقیت هستند. اما عوامل دیگری هم وجود داشتند که به عنوان عوامل بالقوه مهم مطرح شدند و ارزش در نظر گرفتن در جنبشهای اجتماعی دارند. هرچند کمتر از سه عامل اصلی مورد توجه قرار گرفتهاند.
تنوع: اعتصاب کردن بچههای دبیرستان چیزی نیست که هر روز ببینید. به گفته کارشناسان ما، تصاویر جذاب کودکانی که پلاکارد حمل میکردند، به ویژه به سیاستمداران سیگنال قوی داد. چون تظاهرکنندگان، فعالان باتجربه نبودند و کودکان بودند، در نتیجه اعتراضات کمتر سیاسی به نظر رسید. اینها «مظنونین همیشگی» نبودند.
اعتصابهای مدارس نمونهای قوی از تنوع معترضان بود، ما همچنین دریافتیم که تنوع، احتمال موفقیت اعتراض را افزایش میدهد. ممکن است به این دلیل باشد که تنوع بیشتر، برای مردم عادی جذاب است؛ به این معنی که شانس بیشتری برای حمایت یا پیوستن به جنبش وجود دارد. همچنین سیگنال روشنی به سیاستگذاران میدهد که این موضوع از حمایت عمومی گسترده برخوردار است.
جالب است، در حالی که اکثر کارشناسان جنبش اجتماعی که با آنها مصاحبه کردیم در مورد تنوع صحبت نکردند، اما همه سیاستگذاران معتقد بودند که تنوع مهم است. سه کارمند دولتی بریتانیا معتقد بودند تنوع دومین عامل مهم اعتراض پس از بزرگی (گستردگی جمعیت) است. آنها همچنین معتقد بودند که معترضان غیرمنتظره – یا افرادی که اغلب مانند کودکان مدرسه اعتراض نمیکنند – سیگنال افکار عمومی بسیار قویتری نسبت به معترضان به اصطلاح معمولی ارسال میکنند.
یک جناح رادیکال خشونتپرهیز: «اثر جناح رادیکال» به تأثیری اشاره دارد که یک جناح رادیکال یک جنبش میتواند بر حمایت از جناحهای میانهروتر داشته باشد. این تاثیر میتواند مثبت یا منفی باشد. به طور کلی، ما معتقدیم که یک جناح رادیکال خشن پیامدهای منفی دارد، در حالی که تأثیرات یک جناح رادیکال خشونتپرهیز مثبت است.
شواهد به دست آمده از مطالعهای که در سال ۲۰۲۲ توسط برنت سیمپسون، راب ویلر و متیو فاینبرگ (Brent Simpson, Robb Willer and Matthew Feinberg) انجام شده نشان میدهد که جناحهای رادیکال میتوانند اثرات مثبتی داشته باشند. آنها دریافتند که داشتن یک جناح رادیکال که از تاکتیکهای رادیکال استفاده میکند منجر به برداشت بهتر از جناح میانهروتر میشود، در حالی که جناحی با ایدئولوژی رادیکال (اما نه تاکتیکهای رادیکال) تأثیری بر جناح میانهروتر ندارد.
تحقیقات دیگری که توسط اریک شومان (Eric Shuman) و همکارانش در دانشگاه گرونینگن در هلند انجام شد، نشان داد اقداماتی که هنجارهای اجتماعی را نقض می کنند؛ مانند اختلال یا رادیکال بودن، ممکن است مؤثرترین راه برای متقاعد کردن کسانی باشد که در برابر تغییر مقاومت نشان میدهند. آنها ایده «اختلال خلاقانه» را در محیطهای مختلف آزمایش کردند و دریافتند که این ایده از اقدامات خشونتآمیز یا معمولی (غیر مخرب) متقاعد کنندهتر است. نتیجه تحقیقات الیزابت تامپکینز (Elizabeth Tompkins) نیز نشان داد جناحهای رادیکال میتوانند هزینههایی داشته باشند. او فهمید که یک جناح رادیکال، سرکوب دولتی را افزایش میدهد و قدرت سازماندهی را کاهش میدهد، البته او همچنین اشاره میکند که این اثرات «لزوما مضر» برای موفقیت یک کمپین نیستد.
وقایع تحریک کننده: وقایع چشمگیر و اغلب شوکهکننده که یک مشکل موجود را به وضوح برای عموم مردم آشکار میکند، میتواند تأثیر قابل توجهی داشته باشد. دستگیری رزا پارکس در سال ۱۹۵۵ و قتل جورج فلوید در سال ۲۰۲۰ وقایع تحریککننده بسیار قوی بودند که هر دو منجر به اعتراضات گسترده شدند. این نشان میدهد که بسیار مهم است گروههای معترض زمینهسازی کنند تا اگر چنین فرصتی پیش آمد، بتوانند از آن برای راهاندازی یک جنبش استفاده کنند.
تحقیقات بسیار کمی در مورد وقایع تحریککننده وجود دارد، چون غیرقابل پیشبینی بودن آنها مطالعه آنها را سخت میکند، اما بسیاری از کارشناسانی که با آنها صحبت کردیم به اهمیت آنها اشاره کردند. اگر حق با آنها باشد، منطقی است که سازماندهندگان جنبش اجتماعی برای نیاز به پاسخ سریع و قانعکننده، برنامهریزی کنند و در مدت زمان کوتاه در حجم وسیع بسیج شوند.
تعداد افراد واقعاً مهم هستند، اما آنها تمام ماجرا نیستند
نویسندگان مارک انگلر و پل انگلر (Mark Engler and Paul Engler wrote) در سال ۲۰۱۶ در کتابشان با عنوان «این یک قیام است» به قدرت و اثربخشی جنبشهای تودهای در اقدامات خشونتپرهیز استراتژیک اشاره کردند. تحقیقات قبلی ما نیز نشان داده که سازماندهندگان جنبشهای اجتماعی که از اعتراض به عنوان یک تاکتیک اصلی استفاده میکنند میتوانند به طور قابل توجهی بر افکار عمومی، رفتار انتخاباتی، گفتمان عمومی و تا حدی بر نتایج سیاستها تأثیر بگذارند.
اگر اعتراض یک ابزار مهم در تأثیرگذاری است، بنابراین مهم است بهترین راه انجام آن را پیدا کنیم. یافتههای کلیدی ما تعجبآور نیستند: تعداد اعضا مهم است و خشونتپرهیزی بهترین استراتژی است. این یافتهها پیشنهادات بسیاری از متفکران جنبشهای اجتماعی را تأیید میکند و مجموعهای از راهنماییهای واضح درباره تصمیمات کلیدی برای استراتژیستهای جنبش اجتماعی ارائه میدهد تا بتوانند تاثیرگذاری مبارزاتشان را افزایش دهند. شواهد ما همچنین به برخی از عوامل کمتر شناخته شده اشاره دارد که ارزش در نظر گرفته شدن دارند، مانند قابلیت عمل در زمان وقایع تحریکآمیز، افزایش تنوع معترضان، و ایجاد یک جناح رادیکال خشونتپرهیز در جنبش که میتوان آنها را به نکات استراتژیک ارزشمند قبلی اضافه کرد.
یک نکته مهم؛ تحقیقات ما راهنمای جامع برای آنچه جنبشهای اعتراضی باید برای موفقیت انجام دهند نیست. بلکه باید آن را به عنوان خلاصهای از یافتههای موجود در نظر گرفت. اندازهگیری برخی از فاکتورها آسانتر از بقیه است. به عنوان مثال، ارائه ایده درباره بزرگی یک اعتراض بسیار آسانتر از ارزیابی فرهنگ داخلی یک سازمان است. بنابراین، ممکن است درباره برخی فاکتورهای مورد بحث در این تحقیق، پیشداوریهایی وجود داشته باشد.
علاوه بر این، شواهد و دلایل دیگری وجود دارد که اتکا کردن به آنها دشوار است. اهمیت زمانبندی، عوامل خارجی و شانس که سوالات بیپاسخ زیادی را ایجاد میکنند. و در حالی که جنبشهای اجتماعی ممکن است بصورت چرخهای دچار فراز و فرود شوند، مشخص نیست که سازمانهای مردمی باید در دورههای سکون خود چه کاری انجام دهند. آیا باید بر پیشرفتهای درون سازمانی تمرکز کنند یا بر تشکیل پایگاه حامی که بتواند در کوتاه مدت بسیج شود؟ اینها موضوعاتی هستند که فکر میکنیم باید بیشتر درباره آنها تحقیق کرد.
با رشد و گسترش اعتراضات در سراسر جهان و تبدیل شدن به یک تاکتیک محبوب برای دستیابی به تغییرات اجتماعی، ما باید آنها را بهتر بشناسیم. امیدواریم که تحقیقات ما در پرداختن به برخی سوالات بیپاسخ درباره ارائه بهترین راهکارها برای جنبشهای اعتراضی سازنده، کمک کرده باشد.
*خانم کتی راجرز (Cathy Rogers) فارغالتحصیل دکتری عصب شناسی آموزشی از دانشگاه بیرکبک لندن است. او مشاور آموزشی موسسه «لابراتوار تغییرات اجتماعی» (Social Change Lab) است. این سازمان غیرانتفاعی برای کمک به حل فوریترین مشکلات جهان، درباره جنبشهای اجتماعی تحقیق می کند.