نویسندگان: استیون دانکامب و استیو لمبرت
گاهی از ما میپرسند «کنشگری هنری اصلاً برای چیست؟» و «تفاوت بین کنشگری هنری و کنشگری معمولی چیست؟» یا «چرا باید از کنشگری هنری در مبارزات خود استفاده کنیم؟» در این نوشتار، ما ۹ دلیل در پاسخ به این سوالات شرح میدهیم.
۱- کنشگری احساسات را به حرکت در میآورد
کنشگری هنری یک عمل پویا است که قدرت خلاقانه هنر را به کار میگیرد تا ما را از لحاظ احساسی برای ایجاد تغییرات اجتماعی لازم از طریق برنامهریزی استراتژیک به حرکت وا دارد.
هنر و کنشگری کارکردهای متفاوتی دارند. کنشگری، همانطور که از نامش پیداست، فعالیتی چالش برانگیز و تلاش برای تغییر روابط قدرت است. روشهای زیادی برای کنشگری وجود دارد، اما عنصر مشترک همه آنها انجام یک فعالیت به سمت هدفی مشخص است. به بیان ساده، هدف کنشگری، تلاش برای ایجاد تاثیر است.
اما هنر چنین هدف مشخصی ندارد. سخت است بگوییم هنر به نفع یا بر علیه چیست؛ ارزش آن در ارائه دیدگاه و روشهای جدید برای تصور دنیایمان است. تاثیر هنر اغلب ظریف و اندازهگیری آن دشوار است. ممکن است حاوی پیامهای گیجکننده یا متناقض باشد. هنر خوب همیشه حاوی معنای زیادی است؛ چیزی که ما نمیتوانیم آن را توصیف کنیم یا انگشت روی آن بگذاریم، با این وجود ما را به حرکت در میآورد. هدف آن، تحریک احساسات، تحت تاثیر قرار دادن ما، یا تغییر درک ما است. هنر، به زبان ساده، بیانی است که تاثیر ایجاد میکند.
در نگاه اول این اهداف به نظر متناقض میآیند. کنشگری دنیای مادی را به حرکت در میآورد، در حالی که هنر قلب، بدن و روح را به حرکت در میآورد. با این حال در واقع آنها مکمل هستند. تغییر اجتماعی به خودی خود رخ نمیدهد، بلکه زمانی اتفاق میافتد که افراد تصمیم میگیرند تغییر ایجاد کنند. همانطور که هر فعال باتجربهای میتواند به شما توضیح دهد، افراد به تنهایی تصمیم نمیگیرند که نظر خود را تغییر دهند و مطابق با آن عمل کنند، بلکه تحت تاثیر محرکهای احساسی قدرتمند این کار را انجام میدهند. ما تحت تأثیر تجربیات احساسی عاطفی قرار میگیریم تا اقدامات فیزیکی انجام دهیم که منجر به اثرات ملموس شود؛ احساس به اثر منجر میشود. شاید این را به عنوان «تاثیر عاطفی» یا شاید هم «عاطفه موثر» در نظر بنامیم. یا حتی، یک کلمه ترکیبی جدید به نام Æffect (متشکل از Effect و Affect)
کنشگری هنری، عملی با هدف ایجاد تاثیر است؛ تجربههای احساسی عاطفی تاثیرگذاری که منجر به تغییرات ملموس در قدرت میشود.
۲. کنشگری هنری در دنیای معاصر در حال گسترش است
اولین قانون جنگ چریکی این است که زمین را بشناسید و از آن به نفع خود استفاده کنید. امروزه، این به معنای مطالعه نقشهها کوههای کوبا یا جنگلهای ویتنام نیست. زمین سیاسی معاصر ما یک منظره مملو از واسطههایی مانند نشانهها، نمادها، داستانها و نمایشهاست. برای موفقیت در این توپوگرافی فرهنگی، ما نیاز به مشاهده، تجزیه و تحلیل و پاسخ خلاقانه داریم. و لازم است کنشگر هنری باشیم.
ما ممکن است فکر کنیم سیاست یک تجارت کاملاً منطقی است، جایی که افراد بالغ به طور منطقی در مورد موضوعات بحث و مناظره میکنند، به یک تصمیم منطقی میرسند و سپس عاقلانه عمل میکنند. قطعاً در کلاسهای تربیت شهروندی ما، سیاست را اینگونه به ما یاد داده اند. اما همانطور که تحولات اخیر رشته علوم شناختی نشان میدهد، انسانها اینگونه فکر و رفتار نمیکنند؛ ما دنیای خود را از طریق داستانها و نمادهایی درک میکنیم که اطلاعات دریافتی ما را قالببندی میکنند و سپس بر اساس آن عمل میکنیم. اصول حاکم بر کنشگری مدنی بیشتر در دنیای فرهنگ عامه، سرگرمی و بیان هنری یافت میشوند، نه در کتب علوم سیاسی.
قبول کردن اینکه چشمانداز سیاسی نیز یک چشمانداز فرهنگی است، زمینه جدیدی را برای فعالیت فراهم میکند. در حالی که هنر به موزهها و گالریها، و کنشگری به تظاهرات خیابانی و ساختمانهای دولتی محدود میشود، کنشگری هنری در میادین شهر، مراکز خرید، بیلبوردها، شبکههای اجتماعی، گالریها و ساختمانهای دولتی انجام میشود. این زمین جدید، که نه آشکارا «هنری» و نه «سیاسی» است، برای مخاطبان آشناتر و امنتر از یک موزه یا تجمع است، بنابراین فعالیت هنری را جذابتر، قابل دسترستر و دوستانهتر از هنر سنتی یا دیگر روشهای کنشگری میکند. کنشگری هنری همچنین به عنوان یک تصویر، عملکرد یا تجربه تأثیرگذار، برای عصر دوربینهای تلفن همراه و شبکههای اجتماعی نیز مناسب است. مردم اسناد سیاسی را در شبکههای اجتماعی به اشتراک نمیگذارند، بلکه چیزهایی را به اشتراک میگذارند که در آنها اثرگذار بوده است.
۳.کنشگری هنری در طول تاریخ مورد استفاده قرار گرفته است
در حالی که کنشگری هنری بهویژه برای عصر معاصر مناسب است، در طول تاریخ هنرمندان بزرگ مردمی، هنر را با کمپینها برای ایجاد تغییر اجتماعی ترکیب کردهاند و از رویکردهای زیباییشناختی برای ارائه دیدگاهی انتقادی از جهانی که آنگونه هست و تصور کردن جهانی که میتوانست باشد، استفاده کردهاند. به عنوان مثال، در جریان مبارزه برای حقوق مدنی آمریکاییهای آفریقایی تبار در ایالات متحده، فعالان از داستانها، آهنگها و فرهنگ مشارکتی کلیساهای سیاهپوستان بهره گرفتند. نمایش امتناع رزا پارکس از دادن صندلیاش به یک سفیدپوست نژادپرست را اجرا کردند. واکنش نژادپرستانه سفیدپوستان علیه معترضان به تبعیض نژادی در بیرمنگام و آلاباما را به شکل نمایش درآوردند. و معروفتر از همه، در یک سخنرانی از تصاویر تخیلی (و ارجاعات فرهنگی محبوب) استفاده کردند تا آمریکا گذشته نژادپرستانهاش را بپذیرد و رویای آیندهای بهتر را نوید دهد. اگرچه امروزه همه مارتین لوتر کینگ جونیور را بیشتر بهخاطر شجاعت اخلاقیاش به یاد میآورند، اما «داگ مکآدام»، مورخ جنبشهای اجتماعی، نبوغ نمایشنامهنویسی استراتژیک کینگ را در موفقیت کمپینهای او تاثیرگذار میداند.
۴.کنشگری هنری زمینههای جدیدی فراهم میکند
توانایی کنشگری هنری برای غافلگیر کردن ما – مثلا حضور در مکانهای غیرمعمول (و نه یک گالری) و اشکال ناآشنا (و نه یک راهپیمایی اعتراضی)- فرصتی برای فرو ریختن تصورات کلیشهای مردم از هنر و اعتراض ایجاد میکند و این امکان را فراهم میکند تا پیشداوری آنها در مورد پیامهایی که میخواهیم به آنها منتقل کنیم را بیاثر کنیم. کنشگری هنری فرصتی برای دور زدن ایدههای سیاسی به ظاهر ثابت و آرمانهای اخلاقی و ترسیم مجدد الگوهای ذهنی ایجاد میکند. لحظه شگفتانگیز زمانی است که می تواند قلبها را لمس کند و به ذهنها راه یابد و هر دو را تغییر دهد.
توانایی کنشگری هنری برای فرار از دستهبندیهای معمولی در جوامعی که اعتراض امری عادی است، یک مزیت است. در حالی که اشکال سنتی اعتراض، مانند راهپیماییها، باید به طور مداوم در اندازه یا محدوده افزایش یابد، یا به خشونت تبدیل شوند تا مورد توجه قرار گیرد. اما نوآوری خلاقانه در قلب کنشگری هنری چیزی منحصربفرد و غیرمعمول فراهم میکند که میتواند توجهات را جلب کند و در ذهنها ماندگار شود. در رژیمهای سرکوبگر که در آن اعتراض سیاسی ممنوع اما فعالیتهای هنری تحمل میشوند، کنشگری هنری خوب جواب میدهد. کنشگری هنری از طریق پنهان ماندن از شناسایی شدن، توسط مقامات به عنوان کار سیاسی قلمداد نمیشود در حالی که میتواند پیام اجتماعی به مردم منتقل کند.
۵.کنشگری هنری قابل دسترس است
«من سیاسی نیستم»، عبارتی است که زیاد میشنویم؛ با این حال، افراد کمی یافت میشوند که نوعی خلاقیت از خود نشان ندهند. ما در آخر هفتهها میرقصیم، در کلیساهایمان آهنگ اجرا میکنیم، با دوستانمان آهنگ رپها می سازیم، در رسانههای اجتماعی ویدیوهای طنز کوتاه منتشر میکنیم، دفترچهها را جمع میکنیم، لحاف میدوزیم، و شام آماده میکنیم. در حالی که برای تحلیل قانون و سیاست یا لابیگری دولتی، سالها آموزش حرفهای نیاز است. خلاقیت مهارتی است که همه ما از آن برخوردار هستیم و میتوانیم یاد بگیریم که آن را تقویت کنیم و از آن برای تأثیرگذاری بهتر استفاده کنیم.
در واقع، خلاقیت فرهنگی و بیان هنری خوب، اغلب در اختیار کسانی است که بیشتر از حوزههای رسمی سیاست، قانون و آموزش به حاشیه رانده شدهاند مانند جوانان، فقرا، رنگینپوستان و مهاجران. کنشگری هنری موجب تقویت آنها میشود.
کنشگری برای بسیاری از مردم بیگانه است و کمی ترسناک است، چون تعهد بیش از حد، ریسک بیش از حد و زمان بیش از حدی میطلبد. به همین دلیل است که ترکیب هنر و کنشگری خوب نتیجه میدهد. زیرا همه ما زندگی خلاقانهای داریم، استفاده گسترده از هنر و فرهنگ در کنشگری، موانع را کاهش میدهد. فرهنگ، به عنوان چیزی آشنا، میتواند به عنوان یک نقطه مشترک عمل کند که از طریق آن سازمان دهندگان میتوانند به افرادی که توسط سیستمها از رای دادن، لابیگیری و شرکت در کمپینهای سیاسی طرد شدهاند، نزدیک شوند و با آنها ارتباط برقرار کنند. برخلاف هنرهای زیبا یا اقدامات سیاسی، مخاطب برای فهمیدن کنشگری هنری به دانش تخصصی خاصی نیاز ندارد. به عنوان فرمی از هنر، کنشگری هنری همیشه معانی متعددی دارد، در نتیجه مخاطبان از روشهای متعددی میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
از آنجایی که کنشگری هنری مرزها را در مینوردد، نه تنها نقاط مشترک متعددی را برای هنرمندان و مخاطبان باز میکند، بلکه برای رسانههای جمعی که رویدادهای هر دو بخش هنری و سیاسی را پوشش میدهند همچنین سرمایهگذارانی که میتوانند پروژهها را از لحاظ هنری، مادی و معنوی حمایت کنند، باز میکند.
۶.کنشگری هنری، محرک فرهنگ خلاقیت است
در هر تمرینی از جمله کنشگری، هنری وجود دارد. این همان چیزی است که خلاقیت را از عادی و ظرافت را از معمولی متمایز میکند. خلاقیت برای سازماندهی موثر ضروری است. فعالان را قادر میسازد تاکتیکها، استراتژیها و اهداف جدیدی را برای تازه نگه داشتن کمپینها و موثرتر کردن آنها بیابند. زمانی راهپیماییهای اعتراضی و تجمعات گسترده خلاقیت قدرتمندی محسوب میشدند. اما امروز آنها چیزهای معمولی هستند. میلیونها نفر در اعتراض به جنگ آمریکا در عراق در خیابانها راهپیمایی کردند، اما وقتی «سیندی شیهان» مادر یک سرباز کشته شده در جنگ، مقابل خانه تعطیلاتی رئیسجمهور آمریکا، یک کمپ نمایشی دراماتیک ترتیب داد، احساسات عمومی علیه جنگ برانگیخته شد. این کنشگری هنری بود.
اما کنشگری هنری فراتر از ارائه تاکتیکهای خلاقانه است، فرهنگ خلاقیت را تحریک میکند که از تاکتیکها گرفته تا اهداف و برنامهریزی کلی کمپین گسترش یابد. کنشگری هنری با استفاده از فرآیندهای خلاقانه معروف در هنر همچنین ریسکپذیری و پذیرش شکست را تشویق میکند. به عنوان یک فرآیند خلاقانه، ما تمایل بیشتری به دیدن راه حلهای متعدد برای مشکلات و مسیرهای جدید برای دستیابی به اهداف خود داریم. در صورت آزاد بودن در امتحان کردن، میتوانیم مشکلاتی را که قصد حل آنها را نداشتیم شناسایی و حل کنیم، و از قالب معمولی سیاست آزاد شویم تا فرصتهای جدیدی را برای تفسیر و عمل باز کنیم.
کنشگری هنری، بهعنوان شکلی از هنر، دائما در حال انجام دادن کارها و ایجاد واکنشهای پیشبینی نشده است، چیزی که میتوانیم آن را «فراوانی اثر» بنامیم. به جای اینکه این پیامدهای ناخواسته را به عنوان آسیبی که باید نادیده گرفته یا کنترل شوند، تلقی کنیم، فرآیند خلاقانه کنشگری هنری ما را تشویق میکند که آگاه باشیم، بیندیشیم و احتمالات خلاقانه و سیاسی جدید را قبول کنیم.
۷.کنشگری هنری به انسانها و سازمانها انرژی میبخشد
مراقبت از دنیا کار سختی است. ما چشمان خود را به روی چیزهایی باز می کنیم که دیگران تمام تلاش خود را برای نادیده گرفتن آنها به کار میبندند، و دائماً با نیروهای بزرگتر از خودمان مبارزه میکنیم از جمله تعصبات قدیمی، نهادهای قوی و مخالفانی با بودجه خوب. به عنوان یک کنشگر، وقتی زندگی ما بیشتر با «جدال» تعریف میشود، به راحتی میتوانیم خسته شویم. به عنوان یک هنرمند، به راحتی میتوانیم ناامید شویم که کار خلاقانهای که انجام میدهیم تأثیر اندکی بر مسائلی که به آنها اهمیت میدهیم، میگذارد. کنشگری هنری راهی برای برقراری ارتباط با هنرمند درون هر کنشگر و کنشگر درون هر هنرمند است. این، پیوندها را به گونهای بازطراحی میکند که کنشگری هنری به جای فداکاری و احساس گناه، سرگرمی و لذت ایجاد کند و به زندگی ما حیات و انرژی دوباره ببخشد.
افراد دوباره انرژی یافته، نهادهایی را که در آن کار می کنند احیا میکنند. به این ترتیب، کنشگری هنری شکلی از خودمراقبتی سازمانی است. کنشگری هنری میتواند سازمانهای فرهنگی و مدنی «مرده» مانند موزهها، گالریها و سازمانهای غیردولتی را از درون و بیرون زنده کند؛ خلاقیت مسری است. همانطور که کنشگری هنری برای کسانی که این کار را انجام میدهند سرگرم کننده است، برای افرادی که از بیرون آن را تجربه میکنند نیز هیجانانگیز است.
کنشگری هنری به معنای ترجیح دادن خلاقیت به دیگر روشها نیست. هنوز هم به نوشتن طومار و جمعآوری امضا نیاز است. هنوز هم باید برای تبلیغات خانه به خانه به سراغ مردم رفت، برای راهپیماییها برنامهریزی کرد، و با سیاستمداران لابی کرد. اما ایجاد فضا برای خلاقیت، سختیها را قابل تحمل میکند و افراد را مدت زمان طولانیتری در سازمان نگه میدارد. از طریق تمرین کنشگری هنری میتوان راه خلاقانهتری برای جلب مشارکت افراد کشف کرد.
۸.کنشگری هنری یک بازی بلند مدت است
ایجاد و حفظ تغییرات پایدار مستلزم تغییر در ارزشها، باورها و الگوهای رفتاری است، یعنی: تغییر فرهنگی. در حالی که تغییر در قوانین و سیاستها ضروری است، اما این قوانین پیروی نخواهند شد و سیاستها اجرا نخواهند شد مگر اینکه مردم ارزشهایی را که در پشت آنها قرار دارند را درک کنند. و در حالی که راهپیماییها، گردهماییها و اعتراضات مهم هستند، اما تاثیر آنها پایدار نخواهد بود مگر اینکه با خواست مردم تطابق داشته باشند. فرهنگ، پایههای سیاست را میسازد. کنشگری هنری به درک ما از آنچه که مطلوب و نامطلوب، و ممکن و غیرممکن است، کمک میکند. فرهنگ، ما را میسازد، همانطور که ما آن را میسازیم، و فرهنگ ماده اولیه کنشگری هنری است.
کنشگری هنری از فرهنگ برای خلق فرهنگ و تاثیرگذاری بر فرهنگ بهره میگیرد. یک کنشگر هنری میتواند تصویری خلق کند که افراد را وادار نماید درباره نحوه نگاه به واقعیت تجدیدنظر کنند. یا نمایشی اجرا کند که ارزشها و نهادهایی در یک جامعه «عادی» محسوب میشوند را زیر سوال ببرد، یا یک اثر هنری ایجاد کند که یک دنیای جایگزین و بهتر را به تصویر بکشد. در هر حالتی، درباره آنچه ما به عنوان عادی، ممکن یا حتی قابل تصور میپنداریم، ابهام ایجاد کرده و به آن تنوع میبخشد. اگر کنشگری هنری موفق شود، فرهنگ حاکم تغییر میکند.
برای تغییر جهان باید تصور کنیم که یک دنیای تغییر یافته چگونه میتواند باشد. این دیدگاههای «آرمانشهری» برای تعیین اهداف عملگرایانه و اهداف ملموس مفید هستند و قطبنمایی برای جهتدادن به مسیرمان فراهم میکنند تا گم نشویم. مهمتر از همه، این ایدهها و ایدهآلها به ما انگیزه میدهند که هر صبح از خواب برخیزیم و بیرون برویم تا دنیا را تغییر دهیم و دیگران را به همکاری فراخوانیم.
بازگو کردن رویاهایمان آسان نیست، زیرا ایدههای ما درباره چیزهای ممکن، توسط فرهنگ دنیایی که میخواهیم تغییر دهیم شکل میگیرد. اما، همانطور که اودره لورد مینویسد «شعر راهی است که به ما در نام گذاشتن به چیزهای بینام کمک میکند تا قابل درک شوند.» هنر وسیلهای است که با آن میتوان غیرقابل تصور را تصور نمود و کنشگری هنری وسیلهای است که میتواند غیرقابل تصور را به عنوان یک امکان مطرح کند. کنشگری هنری از طریق تصویر، صدا و حرکت، میتواند تصویری از آینده را ترسیم کند و آن را به دیگران انتقال دهد. هنر به ما چشمانداز و تصویری ارائه میدهد و کنشگری هنری به ما کمک میکند تا راه رسیدن به آن را پیدا کنیم.
۹.کنشگری هنری صلح آمیز و متقاعد کننده است
کنشگری هنری، به عنوان یک رویکرد فرهنگی، ذاتاً خشونتپرهیز است. گرچه برخی گروهها از روشهای خلاقانه برای اهداف خشونتآمیز استفاده کردهاند (مانند حزب نازی)، اما خود تاکتیک کنشگری هنری، صلح آمیز است. کنشگری هنری قلبها و ذهنها را هدف قرار میدهد، نه جسمها یا ساختمانها را. هدف از کنشگری هنری اجبار به اطاعت کردن نیست، کاری که هنر هرگز نمیتواند انجام دهد، بلکه هدفاش این است که با خلق تجربیات موثر، انسانها را متقاعد کند دنیا را آنگونه که هست زیر سوال ببرند، و آنگونه که میتواند باشد تصور کنند و با هم متحد شوند برای واقعی کردن آن دنیای جدید. کنشگری هنری قدرت مؤثر است.