نویسنده: اریکا چنوئث
اصطلاح «مقاومت مدنی» تنها حدود 100 سال است که استفاده میشود.ماهتما گاندی این واژه را هنگام مبارزه با استعمار بریتانیا در هند ابداع کرد و پس از آن بسیاری از دانشگاهیان و فعالان مدنی همچون جین شارپ و کشیش جیمز لاوسون، این اصطلاح را برای توصیف این پدیده نوظهور استفاده کردند.
مقاومت مدنی یک روش تعارض فعال است که به موجب آن افراد غیرمسلح از انواع روشهای هماهنگ و غیر نهادی ( مانند اعتصاب، اعتراض، تظاهرات، تحریم، نهادسازی جایگزین و بسیاری از تاکتیکهای دیگر) برای ترویج تغییر، بدون آسیب رساندن یا تهدید به آسیب رساندن به طرف مقابل از آنها استفاده میکنند.
در زبان انگلیسی، اصطلاح «مدنی» از کلمه لاتین «civis» به معنای «شهروند» گرفته شده است. استفاده از اصطلاح «مدنی» درکاربرد امروزین آن معنای مسئولیت عمومی را القا میکند؛ به گونهای که عدهای از مردم حقوق و نیازهای خود را به نمایندگی از جوامع خود ابراز کنند. اصطلاح «مقاومت» از کلمه لاتین «resistere» گرفته شده است که در آن «Sistere» حالت مستحکم فعل «ایستادن»، «stare» است و پیشوند «re» بر شدت آن میافزاید. بدین معنا، از طریق مقاومت مدنی، همه اقشار مردم جامعه گرد هم میآیند تا با شدت و قدرت زیاد ایستادگی کرده و عدالت و پاسخگویی را مطالبه کنند.
برخی از روشهای مقاومت مدنی مانند اغتشاش عمدی در سلولهای زندان، امتناع از خارج شدن از دفتر یک مقام رسمی و… میتوانند فوقالعاده مخرب و تقابلآمیز باشند. افراد یا نهادهایی که هدف بسیج خشونتپرهیز قرار میگیرند، اغلب نسبت به آن احساس خطر عمیقی میکنند. چنین مقاومتی قدرت، موقعیت و آسایش آنها را بدون گزینههای مستقیم زیاد برای حل مناقشه به مخاطره میاندازد. از همین روی این افراد و نهادها با دستگیری، حبس، قتلهای هدفمند، شکنجه و سایر اشکال توسل به زور، به سرکوب مخالفانی که از تاکتیکهای خشونتپرهیز استفاده میکنند، میپردازند. کسانی که از مقاومت خشونتپرهیز استفاده میکنند اغلب انتظار چنین رفتاری را دارند و خود را برای خشونت طرف مقابل آماده میسازند. با اینحال معترضان خشونتپرهیز خودشان از استفاده از خشونت اجتناب میکنند، چراکه استفاده از خشونت را نسبت به سایر تاکتیکها، در برابر قدرت مسلح ریشهدار ناکارآمدتر میدانند. گرچه برخی از طرفداران مقاومت مدنی به صلحطلبی اعتقاد دارند، همه آنها صلحطلبی را تأیید نمیکنند و معتقد به آن نیستند. همچنین همه صلحطلبان از مقاومت مدنی استفاده نمیکنند، اگرچه برخی از صلحطلبان از آن استفاده میکنند.
از آنجایی که رویکرد مقاومت مدنی اغلب اشتباه فهمیده میشود، بهتر است هر یک از عناصر این تعریف را کمی دقیق تر بررسی کنیم.
اول، مقاومت مدنی یک روش «تعارض» است. بدین معنی که مقاومت مدنی روش مقابله فعال است که افراد یا جنبشها از آن برای خواستهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی یا اخلاقی استفاده میکنند. مقاومت مدنی به طور فعال تعارض را ترویج میدهد، اختلال ایجاد میکند و قدرتی برای تأثیرگذاری، دگرگونی یا تغییر وضعیت موجود ایجاد میکند. این مبارزه زمانی اتفاق میافتد که مردم به این باور برسند که افراد قدرتمند، سازمانها، دولتها یا سیستمهای سیاسی رفتار درستی با آنها نداشتهاند و سیستمهای جدیدی ایجاد میکنند که به بیعدالتیهای اساسی رسیدگی کند. مقاومت مدنی پادزهر انفعال و بیتفاوتی است.
دوم، مقاومت مدنی توسط غیرنظامیان غیرمسلح بدون آسیب رساندن مستقیم به طرف مقابل انجام میشود. افرادی که در حال ایجاد تغییرات هستند، افراد معمولی هستند که به خلاقیت و نبوغ – همراه با اهرمهای فشار اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی – با هدف تأثیرگذاری بر اجتماعات و جوامعشان مجهز هستند. همچنین مقاومت مدنی اقداماتی انجام میدهد که خشونت آمیز نیستند. برای اکثر محققان و متخصصان، بخش «مدنی» «مقاومت مدنی» به صراحت به معنای رد اقدامات مسلحانه یا خشونت آمیز در این شیوه تعارض است. با این حال تعاریف «عدم خشونت» و «اقدام خشونت آمیز» خود نیز بحث برانگیز هستند. افرادی که به مقاومت مدنی میپردازند از سلاح یا حملات فیزیکی مانند مشت زدن، لگد زدن، حمله کردن یا کشتن هنگام تقابل مستقیم با طرف مقابل استفاده نمیکنند. اما اصطلاح «مدنی» لزوماً به معنای «دوستانه»، «محترمانه» یا «مؤدبانه» نیست. برعکس، محققان معمولاً وقفه انداختن بین صحبت، حرکات گستاخانه، روی گرداندن، لجبازی کردن، ایجاد شرمساری، انگ زدن و طرد کردن مخالفان را به عنوان رفتارهای خشونتپرهیز طبقه بندی میکنند که اگر با روشهای دیگر ترکیب شوند و مورد استفاده قرار گیرند، می توانند هزینههایی به مخالفان و حامیان آنها تحمیل کنند.
سوم، مقاومت مدنی مستلزم هماهنگی مجموعهای از روشها است. این رویکرد، مبارزهای حسابشده و از پیش برنامه ریزی شده است و به طور هدفمند از روش های مختلفی – مانند اعتصاب، اعتراض، توقف کار، سد معبر کردن، عدم همکاری، و یا توسعه نهادهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی موازی- برای ایجاد قدرت و اهرم فشار از سمت سطوح پایین استفاده میکند. صرف اینکه مردم در خیابانها تظاهرات کنند به این معنی نیست که آنها درگیر مقاومت مدنی هستند. اقدامات خود به خودی و بداهه خیابانی که در میان گروههای مدنی مختلف به عنوان بخشی از یک استراتژی گستردهتر هماهنگ نمیشوند، به ندرت قدرت یا ظرفیتی برای ایجاد تحول بلندمدت دارند. همچنین سازماندهی یک اعتراض یا اعتصاب یک گروه را به عنوان بخشی از جنبش مقاومت مدنی واجد شرایط نمیکند. مقاومت مدنی نه خودانگیخته است و نه صرفاً نمادین، بلکه شامل یک مبارزه طولانی با گروههای هماهنگ – شامل انجمنهای مدنی، گروههای جوانان، اتحادیهها، نهادهای مذهبی و سایر گروههای جامعه مدنی- است که در طول زمان برای رسیدن به یک هدف با هم همکاری میکنند.
چهارم، مقاومت مدنی شامل اقدامات غیر نهادی است. به عبارت دیگر، مقاومت مدنی نافرمانی عمدی و عمل کردن خارج از نهادها، قوانین و نظامهای بزرگتر موجود است که عمدتاً به عنوان ناعادلانه یا نامشروع تلقی میشوند. مقاومت مدنی اغلب در راستای به چالش کشیدن، رقابت کردن، تضعیف کردن، براندازی یا جایگزینی نهادهای موجود عمل میکند. رای دادن، برگزاری کمپینهای مبارزاتی، نوشتن و جمع آوری طومارها، لابی کردن، فراخوانی یکی از اعضای کنگره، و سازماندهی کمپینهای حمایت قانونی معمولاً مقاومت مدنی تلقی نمیشوند چراکه همه این اقدامات در چارچوب همان سیستم انجام میگیرند. برخی از تاکتیکهایی که مقاومت مدنی تلقی میشوند، زیرا خارج از مجاری رسمی صورت میگیرند، این تاکتیکها عبارتند از: برگزاری راهپیمایی غیرمجاز یا غیرقانونی، نقض «قوانین ناعادلانه»، برگزاری اعتصاب و توقف کار، امتناع از مالیات و اقدامات مستقیم مانند مسدود کردن بانکها، تحریم محصولات یا اشغال دفتر یک سیاستمدار. همه این اقدامات معمولاً فرانهادی در نظر گرفته میشوند و صدها نمونه دیگر را نیز شامل میشوند.
البته، در عمل، بسیاری از کمپین های مقاومت مدنی، اقدامات نهادی و غیرمجاز را با هم ترکیب میکنند. برای مثال، جنبش حقوق مدنی ایالات متحده، اشکال مختلفی از مقاومت مدنی (مانند راهپیماییها، تحریم اتوبوسها، تحصنهای ناهار، تحریم مصرفکنندگان، راهپیماییهای خاموش، نماز و عبادت عمومی، تظاهرات گسترده، شلوغ کاری عمدی زندانها، و بسیاری دیگر روشها) را در کنار روشهای سیاسی سنتیتر مانند صدور بیانیههای عمومی، حمایت قانونی، لابی کردن با کاخ سفید و نخبگان کنگره، و حمایت از نامزدهای ضد نژادپرستی برای مناصب دولتی به کار برد. با این حال، جنبشهایی که فقط بر اقدامات نهادی مانند برپایی تجمعات حمایت از نامزدهای سیاسی یا نوشتن نامه به مقامات دولتی، معمولاً جنبشهای مقاومت مدنی در نظر گرفته نمیشوند.
در نهایت، هدف مقاومت مدنی تأثیرگذاری بر وضعیت موجود است. مقاومت مدنی به دنبال تغییر – اغلب تغییرات انقلابی – در یک جامعه بزرگتر است. مقاومت مدنی دارای کیفیتی مردمی یا مدنی است که شامل گروهها یا ائتلافهایی میشود که با هم همکاری میکنند تا به نمایندگی از یک گروه بزرگتر، در مورد اعمال و نگرانیهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، مذهبی یا اخلاقی، خواستهای جمعی داشته باشند. برای مثال، فعالان سیاهپوست در طول جنبش حقوق مدنی تنها برای تامین حقوق فعالان جنبش اقدامی نکردند بلکه در عوض، آنها به دنبال حذف کل سیستم جداسازی، نژادپرستی و برتری نژاد سفید در ایالات متحده برای همه بودند. یا مثلاً انقلاب سودان، که دیکتاتوری عمر البشیر را در آوریل 2019 سرنگون کرد، یک رژیم وحشیانه را برای ایجاد تغییرات دموکراتیک برای همه مردم سودان از بین برد.
در بررسی چیستی مقاومت مدنی، درک اینکه این مقامت چه چیزی نیست میتواند مفید باشد. اول، مقاومت مدنی استفاده از یک تکنیک واحد، مانند اعتراض نیست. مقاومت مدنی شامل بسیاری از تکنیکهای خشونتپرهیز مختلف – مانند تظاهرات، اعتصابها، محاصره، ایجاد نهادهای جایگزین، و سایر اشکال عدم همکاری- میشود که عامدانه خواستار از بین بردن قدرت ریشهدار است. این تکنیکها متضمن سازماندهی و هماهنگی است. کمپین های مقاومت مدنی اغلب دارای افراد یا ائتلاف هایی در نقشهای رهبری هستند که به هماهنگی و هدایت استراتژی کمپین کمک می کنند. اعتراض میتواند بخشی از مقاومت مدنی باشد، اما اعتراض میتواند به صورت خودجوش، بدون سازماندهی قابل توجه، و بدون اهداف، استراتژیها یا کمیتههای سازماندهی مشترک کمپین مقاومت مدنی رخ دهد.
مردمی که به خیابان ها می آیند تا به یک نمونه خاص از وحشیگری یا یک سیاست توهین آمیز و تازه اعلام شده واکنش دهند، خشم خود را ابراز می کنند، با اینحال آنها لزوماً درگیر مقاومت مدنی نیستند، چرا که مقاومت مدنی مستلزم اقدام مستمر، هماهنگ و جمعی با استفاده از ترکیبی از تکنیکها برای یک نتیجه قاطع است. در واقع اثرات اعتراضات منفرد معمولاً متفاوت از تأثیرات اعتراضاتی است که با کمپینهای مقاومت مدنی گسترده همراه است.
دوم، مقاومت مدنی لزوماً حل مسالمت آمیز تعارضات نیست. در واقع، مقاومت مدنی به طور سازنده تعارض را ترویج میکند. با این حال، حل مناقشه در بسیاری از کمپینهای مقاومت مدنی نقش دارد چه به عنوان راهی برای جنبشها برای حل و فصل اختلافات و درگیریهای داخلی خودشان، چه بهعنوان راهی برای چانهزنی برای اینکه مخالفان خود را به پای میز مذاکره بکشانند. به عنوان مثال در لهستان در سال 1989، یکی از راههایی که جنبش همبستگی با استفاده از آن باعث برکناری دولت کمونیستی شد، مذاکرات میزگرد تاریخی جنبش با نخبگان حزب کمونیست بود. در این مذاکرات بیش از 30 رهبر جنبش همبستگی و اپوزیسیون موفق شدند دولت را متقاعد کنند که به اتحادیههای کارگری آزاد و مستقل اجازه فعالیت دهد. چند ماه بعد، همبستگی، انتخابات سراسری را شکست داد و حزب کمونیست را از حکومت استبدادی خود بر لهستان برکنار کرد. این آغازِ پایان کنترل کمونیستهای اتحاد جماهیر شوروی بر اروپای شرقی بود. همبستگی تنها به این دلیل موفق شد که توانست دولت را به پای میز مذاکره بکشاند، چراکه در طول نه سال این کمپین مقاومت مدنی، اقدامات موفقی از جمله اعتصاب، تعطیلی کارخانهها، اعتراضات، تأسیس دانشگاههای زیرزمینی، و چاپ و انتشار روزنامهای غیرقانونی به نام Solidarnośc (همبستگی) انجام داده بود.
سوم، مقاومت مدنی لزوماً معادل خشونتپرهیزی نیست، اگرچه ممکن است از این رویکرد استفاده کند. تعهد به مفهوم خشونت پرهیزی، به جای مقاومت مدنی، از استدلالهای اخلاقی در مورد اینکه چگونه اقدام خشونتپرهیز درستترین رویکرد برای کنش سیاسی چه از نظر ابزار چه از نظر اهداف آن است، سرچشمه میگیرد. عدم خشونت اصولی، استفاده از خشونت را بر اساس دلایل اخلاقی منع میکند. به طور مشابه، صلح طلبی یک موضع اصولی است که بدون قید و شرط استفاده از خشونت را رد میکند و خشونت را غیراخلاقی میداند. در حالی که بسیاری از صلحطلبان متقاعد شدهاند که جایگزینهای غیرخشونتآمیز بهتر از گزینههای خشونتآمیز عمل میکنند، تعهد اصلی آنها به درستی اخلاقی ابزار و درستی هدف است.
این موضوع برای کسانی که به «مقاومت مدنی» متعهد هستند کاملاً صادق نیست. آنها ممکن است در وهله نخست به استراتژی توجه داشته باشند، نه اخلاق. اکثر حامیان مقاومت مدنی این روش را جایگزینی کاربردی در مقابل خشونت میدانند. از این رو تمایل دارند بدانند مقاومت مدنی چه زمانی و چگونه کار میکند نه اینکه بررسی کنند آیا از نظر اخلاقی بر خشونت برتری دارد یا خیر. با این حال، بسیاری از افرادی که در این باره مطالعه میکنند یا از اقدامات استراتژیک خشونتپرهیز حمایت میکنند، خودشان صلحطلب هستند.
همه روشها خشونتپرهیز مخل، غالباً غیرقانونی و بحث برانگیز هستند. آنها باعث ناراحتی و عصبانیت سایر افراد، از مسافران عادی گرفته تا مقامات سیاسی میشوند. افراد درگیر در اقدامات خشونپرهیز ممکن است در معرض خطر دستگیری و آسیب جسمی قرارگیرند ولی به هیچ وجه هیچ یک از روشها خشونتپرهیز قصد آسیب فیزیکی یا تهدید به آسیب رساندن به شخص دیگر در پی ندارند.
چه چیزی باعث شروع کمپینهای مقاومت مدنی میشود؟
کمپین های مقاومت مدنی به دلایل بی شمار اتفاق میافتند. بیعدالتیها و انباشته شدن توهینها به افراد زیادی در طول زمان باعث میشود مردم شروع به دور هم جمع شدن کنند تا از طرق مختلف در برابر این بدرفتاری مقاومت کنند از همین رو مشخص کردن آغاز دقیق آن دشوار است. بنابراین، دلایل چنین بسیج توده ای در برابر تعمیم مقاومت می کند.
با این حال، چند عامل کلیدی با آغاز قیامهای مقاومت مدنی مرتبط است. یکی از عوامل شروع کمپین مقاومت مدنی داشتن جمعیت زیاد است. کشورهای بزرگی مانند چین، هند، ایالات متحده و روسیه بیشتر احتمال دارد که بیشتر انواع رویدادهای سیاسی را تجربه کنند. عامل دیگر داشتن «برآمدگی جوانان» یا افراد 24-15 است که بخش نامتناسبی از جمعیت را تشکیل می دهند. این عامل مهم است، زیرا فعالان جوان به ویژه دانشجویان تمایل به تحریک اعتراض و مقاومت دارند. چراکه آنها وقت بیشتری دارند، دلایل بیشتری برای به دست آوردن و دلایل کمتری برای از دست دادن دارند و اغلب در مکانهای متمرکز مانند مدارس متمرکز میشوند.
گرچه بسیاری از مردم تصور می کنند که سرخوردگی اقتصادی رایجترین دلیل قیام های توده ای است. اما مشکلات اقتصادی از جمله فقر، نابرابری، تورم، یا شوکهای اقتصادیی و… به طور سیستماتیک باعث شروع مبارزات مقاومت مدنی تودهای حداقل بین سالهای
1995-2013 نشده است. در عوض جرایم سیاسی، مانند اقتدارگرایی، و نقض آشکار حقوق بشر، مانند شکنجه، ضرب و شتم، زندان سیاسی، یا قتلهای خودسرانه که توسط پلیس یا دولت انجام میشود، مقصران اصلی بودند. به عبارت دیگر، هرچه حکومتی سرکوبگرتر باشد احتمال اینکه کشور یک خیزش خشونتپرهیز را تجربه کند بیشتر میشود.
همچنین طبق مطالعات، عواملی مانند سطح تحصیلات؛ درگیری مسلحانه اخیر؛ پراکندگی قومی یا زبانی؛ نوع خودکامگی (نظامی، شخصی، تک حزبی یا سلطنتی)؛ و
رشد اقتصادی یا تورم، هیچ رابطه سیستماتیکی با این که آیا یک کشور خاص شاهد یک خیزش مقاومت مدنی باشد ندارند.
هدف کمپین مقاومت مدنی چیست؟
بیشتر جنبشها فقط یک چیز را هدف قرار نمیدهند و خواستهها و مطالبات جامعی دارند که معمولاً به شدت در درون جنب دربارهشان بحث میشود، بهویژه اگر جنبش طیف متنوعتری از حامیان را از سراسر طیف اجتماعی به همراه داشته. بسیاری از فعالان بر این باورند که آنچه مهمتر از داشتن یک هدف واحد است، داشتن هدفی واضح و مشخص است.
از آنجایی که اغلب، درخواست پایان یک چیز بد آسانتر از بیان یک تقاضای واضح برای چیز خوب است، برای جنبشهای مردمی اغلب آسانتر است که یک دیکتاتور بیرحم را از قدرت کنار بزنند («مردم خواهان سقوط رژیم هستند») تا اینکه در مورد اینکه چه کسی باید حکومت کند یا بیان نحوه انتخاب دولتها به توافق برسند. چراکه سرنگون کردن یک دیکتاتور مستلزم ایستادگی است و ایجاد دولت مستلزم زمان، مذاکره و سازش
هدف گذاری برای یک هدف واضح و مشخص میتواند به این معنا باشد که جنبشها باید به طور موقت ادعاهای دیگر را کنار بگذارند یا حداقل گروهی از اهداف را هدف قرار دهند که پیروزی جنبش را به سمت اهداف نهایی انتزاعیتر هدایت کند.