نویسنده: تحریریه موسسه خشونت پرهیزی برای دموکراسی
فهم چگونگی تکیهآگاه و آغاز هر جنبشی، سرچشمه شناخت واقعی ما از آن جنبش است. جنبش دادخواهی از نقطه آغازین آن یعنی مادران مکزیک در دهه ۷۰ تا میدان مایو در آرژانتین زنانه است.
این مادران زنانی خانهدار بودند که در بسیاری از موارد حتی وقت یا فرصت دسترسی به گفتوگو در باب مسائل سیاسی روز را نداشتند و مانند بسیاری از زنها چشم باز میکردند از یک خانه به خانه دیگر تنها به وظایفی که به انان محول کرده بودند میپرداختند، وظایفی که نه خود مخترع ان بودند و نه حتی راهی به اجتماع داشت.
اما همین مادران سوگ فرزندان ناپدید شده را در خانه به آینه دق تبدیل نکردند، آنان پا روی سنت سکوت و ترس مادران خود گذاشتند و خواستار محاکمه قاتلان فرزندان خویش شدند. مادران آرژانتین با قنداق فرزندان ناپدیدشدهشان در میدان مایو جمع شدند و علیه دیکتاتوری نظامی به دادخواهی خون فرزندانشان ایستادند، پیوندی زنانه که میرفت تا به بزرگترین پیوند مادران تبدیل شود.
مادران دادخواه عزا را از عرصه خصوصی به عرصه عمومی آوردند و علیه فراموشی جنگیدند. در استانبول نیز مادران در روزهای مشخصی، در مکانهای عمومی پیوند دادخواهی بستند. مادران دادخواه برزیل نیز توانستند هم الگوی آرژانتین را ادامه دهند و هم در پیوند با جهان دادخواهی خود را محکم کنند، چنانکه یکی از مادران دادخواه برزیل از طریق رادیو زمانه پیامی برای مادران دادخواه ایران در زمان جنبش ژینا میفرستد : اگر بخواهیم یک پیام به دادخواهان مبارز در ایران بفرستیم، این است که از خودتان مراقبت کنید، آنچه از سر میگذارنید خیلی دشوار است اما باید نیرویتان را حفظ کنید و بدانید که مراقبت، مقاومت است.»
در استانبول نیز مادران دادخواه با نام مادران شنبه توانستند علیه حاکمیت وقت، جنبش دادخواهی را تکثیر کنند، آنان هر شنبه در میدان گالاتای سرای جمع میشدند و میگفتند: ما اینجا هستیم برای انسانهای ناپدیدشده.
مشخصا در ایران نیز مادران دادخواه از زمان پهلوی در دهه پنجاه، پیوند دادخواهی بستند. زنانی که در سالنهای ملاقات و قبرستانها و مقابل درب زندانها با یکدیگر آشنا شده بودند. آنان به واسطه فرزند معترضی که ناپدید شده، سوگواری را از خانه به میان مردم میبرند و در نبود رسانه و حامی، میان سانسور و سرکوب صدای حقخواهی فرزندانشان میشوند.مادران لطفی، پرتوی، محسنی نمونه اولین مادران معترض و دادخواه در زمان محمدرضاشاه پهلوی بودند.
عفت ماهباز در کتاب فراموشم مکن مینویسد: «رسم تسلیت و دیدار از دهه ۵۰ آغاز شد و در سال ۶۷ محکم شد. تجمع مادران دادخواه در سال ۵۷ مقابل دادگستری از نمونههای آغازین جنبش دادخواهی بود.»
مادران دادخواه با راهپیمایی، خواندن سرود در خاوران، نبرد میان واقعیت و انکار را ادامه دادند.خاوران که مکانی برای سوگ و یادآوری است.قبرستانی که در آغاز نوعی تحمیل بود، اما تبدیل به نماد اعتراضی شد. مادران کیلومترها مسافت را از شهر و روستا طی میکردند تا یکدیگر را در خاوران ملاقات کنند. مادران دادخواه در نامهشان خطاب به وزیر دادگستری در سال ۶۷ مینویسند: کدام قانون اجازه داده که حکم اعدام دستهجمعی صادر کنید؟ آنان خواستار دادگاه علنی شدند و در سالهای بعد مطالبه خود را تا جایی ادامه دادند که حمید نوری، یکی از جنایتکاران دهه شست را به پای میز محاکمه کشاندند. دهه هفتاد و جنایت هولناک قتلهای زنجیرهای و کوی دانشگاه حلقه دادخواهی را گسترده کرد و در دهه هشتاد مادران لاله که دادخواه خون فرزندانشان در جنبش سبز شدند نیز سنگری را در کنار خاوران بنا نهادند. ۱۹ دی ۹۸ سی تن از مادران لاله در یکی از روزهای دادخواهیشان در پارک لاله بازداشت شدند. تهدید و ارعاب این مادران نه تنها اثربخش نبود بلکه هر روز مطالبات آنان را بیشتر عمومی کرد. سخنرانی خانوادههای دادخواه در مراسم چهلم، سالگرد، ملاقاتهای انان و یادآوری دوباره مطالباتشان، چهره ریاکارانه حاکمیت را هرروز بیشتر برملا میکرد. از هر کدامشان یک صدا را دریغ کرده بودند اما انان صدایی را ساختند که تکثر جمعیاش توانست ضربه محکمی به حاکمیت بزند. آنان با هر ستمی گویی که دوباره باید صدایی را به صدایی برسانند، به پا خواستند. نمونه آن اعتراض مادران آبان ۹۸ بعد از کارزار اینترنتی مادران آبان بود که در ۸ مرداد ۱۴۰۰ در حمایت از مردم خوزستان در میدان آزادی جمع شدند. آنان حق زندگی از خوزستان تا تهران را فریاد زدند. آنان با ضرب و شتم توسط ماموران حکومتی بازداشت و با احکام ظالمانهی سنگین روبرو شدند. اما ارعاب، توان شکستن هزاران استخوان به صدا درامده را نداشت.
مادران دادخواه اعلام حضور میکنند، تا ناپدیدشدهای که اینک موجب حضور مادر شده را به مثابه نمادی از حقخواهی دوباره بیافرینند. مادران دادخواه در جنبش ژینا نیز رسم دید و بازدید از مادران به سوگ نشسته جنبش را تکرار و تمرین کردند
مادران دادخواه در همراهی با جنبش «زن،زندگی،آزادی» نیز پیشتاز بودند. گیسهای سفید گوهر عشقی در روز ۲۶ مهرماه ۱۴۰۱ حالی که عکس فرزندش ستار بهشتی را در دست گرفته و همنوا با زنهای معترض ایران روسری از سر برمیدارد و رو به حکومت میگوید: برای این دینی که میخواهد مردم را بکشد، حجاب را بعد از هشتاد سال از سر برمیدارم.
قلب مادران دادخواه تنها منحصر به فرزند خود نمیماند، لیلا مادر سیاوش علاوه بر تکثیر عکس فرزند کشته شده خویش در ۱۴۰۱، عکس نیکا، سارینا، حدیث و بسیاری از کشته شدگان را نیز بر در و دیوار و خیابان نصب میکند. او به درستی (( ما)) را تکثیر میکند، ما که گویی (( زاده فرزندان خویشیم))، جملهای که یکی از مادران دادخواه آرژانتین آن را سالها قبل گفته بود: ما اولین کسانی هستیم که از فرزندان خود زاده میشویم.
مادر کیان پیرفلک، رودرروی مامور سرکوب میایستد و میگوید: کیان را حکومت کشته و دست در دست مادر مجاهد کور کور روی سنگ قبر کیان، علیه اعدام مجاهد اعتراض میکند.
مادران دادخواه توانستند زبان مادرانگی خود را تکثیر کنند ، تاآنجا که کشته شدگانی چون محمد حسینی که پدر و مادرش در قید حیات نبودند فرزند تمام آنها میشود و وقتی که ماشالله کرمی( پدر محمد مهدی کرمی) که دادخواه محمد حسینی است و در زندان به سر میبرد نیز، مادران دادخواه نمیگذارند صدای اعتراضشان علیه اعدام و کشتار قطع شود.
نمونه دیگر از پیوند زنانگی مادران، منظر مضرابی مادر دو تن از کشته شدگان هواپیمای اوکراین است که یکبار در اعتراض به کشتار خوزستان در ۱۴۰۰ بازداشت میشود و بار دیگر در مراسم آرمیتا گراوند نوجوانی که در مترو توسط ماموران حکومتی کشته شد، بازداشت میشود.
جنبش دادخواهی، قلب اعتراضات مردم ایران علیه ارتجاع و استبداد است. جنبشی که حاکمیت هر چه سرکوبش میکند گویی گور خود را عمیقتر میکند.
حاکمیت میخواست به واسطه اعدام و حجاب هم زنان را در خانه خفه کند و هم پایههای حاکمیت را با طناب دار محکم کند، غافل از آنکه زنان پرچمدار جنبشی شدند که طناب دار را میجود و هر سری که خونین میشود هزاران قلب به صدا میآیند.
جنبش دادخواهی به عنوان جنبشی زنانه، نشان داد که زبان زنانه چگونه میتواند علیه قوانین مردسالاری بشورد و زنگ خطر بزرگی برای این قوانین باشد. بیشک این جنبش، امید بسیاری را در دل زنانی که به ماندن در پستوی خانه محکوم بودند، روشن کرد و خواهد کرد.
حکومت جمهوری اسلامی با تهدید و ارعاب و زندانی کردن مادران دادخواه، قصد دارد این جریان را از ادامه دادخواهی بازدارد.ناهید شیرپیشه مادر پویا بختیاری از جانباختگان اعتراضات آبان ۹۸ و از مادران دادخواه آبان ۹۸ که مأموران امنیتی بارها اقدام به بازداشت وی و ضبط لوازم الکترونیکی از جمله گوشی تلفن همراهش کردهاند. این مادر دادخواه در آخرین بار از ۲۰ تیر سال ۱۴۰۱ بازداشت و به بازداشتگاه نهادهای امنیتی در کرج منتقل شده بود؛ ۶ مرداد، به زندان کچویی 6 کرج منتقل شد. وی به جرم دادخواهی همچنان در زندان است.
در آخرین مورد فرزانه برزهکار، مادر «عرفان رضایی نوایی»، از کشتهشدگان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، به حبس، جزای نقدی و محرومیت از فعالیت در فضای مجازی محکوم شد.
فرزانه برزهکار دومین مادر دادخواه جنبش مهسا است که در پی پافشاری برای رسیدن به عدالت برای فرزندش، به دادگاه احضار و به حبس محکوم شده است. پیشترحکم ۱۳ سال حبس مهسا یزدانی، مادر محمدجواد زاهدی، از کشتهشدگان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، نیز اواخر آبان امسال در دادگاه تجدید نظر تأیید شده بود. این مادران دادخواه در نهایت محرومیت صدای دادخواهی فرزاندانشان را بلند کردهاند.
جنبش دادخواهی مادران در ایران، آنگونه که در عمل نیز نشان داده، بخشی از مقاومت مدنی خشونتپرهیز جامعه ایران است که با احساسات بسیار قدرتمند و ارادهای آهنین که مادران از خود نشان میدهند، در مسیر افشاگری و آگاهی بخشی به جامعه از سرکوب خشونت بار حکومت بسیار موثر بوده است.