نویسنده: مایکل نیگلر
در اینجا شش دستورالعمل ارائه میشود که به شما کمک میکند در عین حال که از شیوههای خشونتپرهیز بومی خود استفاده میکنید، اقدامات خشونتپرهیز را ایمنتر و موثرتر انجام دهید. به یاد داشته باشید این دستورالعمل ها از دو نکته اساسی نشأت میگیرد:
ما علیه دیگران نیستیم، فقط با کاری که آنها انجام میدهند مخالفیم.
در روند ساخت، ابزارها محصول نهایی هستند؛ از خشونت در نهایت هیچ چیز خوبی حاصل نمیشود.
۱- به همه از جمله خودتان احترام بگذارید
هرچقدر بیشتر به دیگران احترام بگذاریم، به طور مؤثرتری میتوانیم آنها را متقاعد کنیم که تغییر کنند. هرگز از تحقیر به عنوان ابزار استفاده نکنید و تحقیر دیگران را نپذیرید، زیرا این کار به تحقیر همه میانجامد. به یاد داشته باشید که هیچ کس نمیتواند شما را بدون اجازه شما تحقیر کند.
موفقیت واقعی در خشونتپرهیزی بهبود روابط است، چیزی که خشونت هرگز نمیتواند به آن دست یابد. گاندی حتی در مواجه با خشونتهای شدید میگفت میتوان از گناه متنفر بود، نه از کسی که گناه را مرتکب شده. او در سال ۱۹۴۲، هنگامی که هند تحت اشغال بریتانیا بود و خطر تهاجم ژاپنیها به هند وجود داشت، به هموطنان خود گفت: «اگر کشوری آزاد بودیم، میشد با اقدامات خشونتپرهیز از ورود ژاپنیها به کشور جلوگیری کرد. در حال حاضر نیز از لحظهای که ژاپنیها پا به ساحل میگذارند، مقاومت خشونتپرهیز میتواند آغاز شود.»
مدافعان خشونتپرهیز از هرگونه کمک، حتی دادن آب، به ژاپنیها خودداری میکردند. زیرا وظیفه آنها نبود به کسانی که آمدهاند کشورشان را غارت کنند، کمک نمایند. اما اگر یک ژاپنی راه خود را گم کرده بود و از تشنگی در حال مرگ بود و به عنوان یک انسان خواستار کمک بود، یک مدافع خشونتپرهیز، که هیچ کس را دشمن خود نمیداند، به تشنگان آب میداد. اما فرض کنید اگر ژاپنیها مقاومتکنندگان را مجبور میکردند به آنها آب بدهند؛ در این صورت مقاومتکنندگان باید در طول مقاومت جان میدادند.
۲- همیشه آلترناتیوهای سازنده را مد نظر داشته باشید
اقدام عملی همیشه قدرتمندتر از نمادگرایی صرف است، به خصوص وقتی که این اقدام آلترناتیوهای سازندهای ایجاد میکند مانند احداث مدارس، تشکیل صنایع کوچک، ایجاد تعاونی های کشاورزی و تشکیل بانکهای محلی. همانطور که باکمینستر فولر میگوید: “هرگز از طریق مبارزه با واقعیت موجود، نمیتوانید چیزها را تغییر دهید. برای تغییر دادن چیزی، مدل جدیدی بسازید که مدل موجود را منسوخ نماید.”
گاندی برای اینکه هندیها مسئولیت جامعه خود را بر عهده بگیرند، ۱۸ پروژه را آغاز کرد و این اقدامات باعث شد که “اخراج” حکومت بریتانیا آسانتر شود و زمینه برای برپایی دموکراسی خودشان فراهم شود. اقدام سازنده مزایای فراوانی دارد:
این به افراد این امکان را میدهد که با ایجاد کالاها و خدمات خود، از وابستگی به یک رژیم خارجی رها شوند. شما نمیتوانید از ستمگران خلاص شوید زمانی که در تامین نیازهای اساسی به آنها وابستهاید. شما فقط به تخلفات واکنش نشان نمیدهید بلکه مسئولیت بر عهده میگیرید. فعال بودن به شما کمک میکند انفعال، ترس و درماندگی را از میان بردارید.
این در زمانی که مقاومت مستقیم توصیه نمی شود، موجب تداوم حرکت میشود.
مطالعات نشان داده اند که همکاری با یکدیگر موثرترین راه برای متحد کردن مردم است. جامعه را میسازد و به عموم مردم اطمینان میدهد که حرکت شما خطری برای نظم اجتماعی نیست.
مهمتر از همه، زیرساختهایی که در هنگام سقوط رژیم سرکوبگر مورد نیاز خواهد بود را ایجاد میکند. بسیاری از شورشها موفق شدهاند رژیم نفرتانگیز را سرنگون کنند اما سرکوبگران جدیدی خلأ ایجاد شده را پر کردهاند.
یک قانون کلی خوب که باید رعایت کنید این است: تا جایی که ممکن است سازنده باشید و هر جا که لازم است، مانع شوید.
۳- به بلندمدت توجه داشته باشید
اقدامات خشونتپرهیز همیشه نتایج مثبتی دارد، گاهی بیشتر از آنچه ما انتظار داریم. هنگامی که چین در دهه ۱۹۵۰ درگیر یک قحطی شدید بود، انجمن آشتی ایالات متحده یک کمپین پستی به راه انداخت تا از رئیس جمهور آیزنهاور بخواهند مواد غذایی اضافی به چین ارسال نماید. حدود ۳۵۰۰۰ آمریکایی در این کمپین شرکت کردند. پیام ما به رئیس جمهور یک نوشته ساده از عیسی مسیح بود: “اگر دشمن تو گرسنه است، به او غذا بده.” به نظر میآمد به این کمپین هیچ پاسخی داده نشد. اما ۲۵ سال بعد، فهمیدیم که ما از پیشنهاد بمباران اهدافی در خاک چین در طی جنگ کره جلوگیری کردهایم! آیزنهاور در یک جلسه کلیدی ستاد مشترک ارتش اعلام کرد: “آقایان، در شرایطی که ۳۵۰۰۰ آمریکایی از ما میخواهند که به چینیها غذا بدهیم، اکنون زمان مناسبی برای بمباران آنها نیست.”
خشونت گاهی به این معنا “کار میکند” که باعث یک تغییر خاص میشود، اما در درازمدت منجر به بدبختی و بینظمی بیشتر میشود. ما کنترلی بر نتایج اعمال خود نداریم، اما میتوانیم بر روشهایی که استفاده میکنیم، همچنین احساسات و حالات ذهنی خود کنترل داشته باشیم. در اینجا یک فرمول مفید وجود دارد: خشونت گاهی “کار میکند” اما هرگز کار نمیکند (مثلاً در بهبود اوضاع یا روابط). خشونتپرهیزی گاهی “کار میکند” و همیشه کار میکند.
اهداف روشنی داشته باشید. به اصول اساسی (مانند کرامت انسانی) پایبند باشید و در مورد اصول خود شفاف باشید، اما آماده تغییر تاکتیک یا مصالحه در مورد هر چیز دیگری باشید. به یاد داشته باشید، شما در یک جنگ قدرت نیستید (اگرچه ممکن است حریف چنین فکر کند)؛ شما برای عدالت و کرامت انسانی مبارزه میکنید. با خشونتپرهیزی، ممکن است شما در تمام نبردها شکست بخورید، اما همچنان برای پیروز شدن در جنگ مبارزه کنید!
۴- به دنبال راه حل های برد-برد باشید
شما به جای کسب “پیروزی” برای بازسازی روابط تلاش میکنید. در یک نبرد، ممکن است احساس کنیم برای اینکه یک طرف برنده شود، طرف دیگر باید ببازد، که این درست نیست. ما به دنبال برنده شدن یا برتری یافتن بر دیگران نیستیم؛ ما به دنبال یادگیری و بهبود اوضاع برای همه هستیم.
مارتین لوترکینگ مشاهدات جالبی از مذاکرات فشرده درباره قوانین تبعیض نژادی در شهر مونتگمری آلاباما دارد که در کتاب «گامهایی به سوی آزادی: داستان مونتگمری» به آن اشاره میکند. وکیل شرکت اتوبوس شهری که از پذیرش تقاضاهای شهروندان آفریقاییتبار آمریکا برای لغو قوانی تبعیض نژادی جلوگیری میکرد، علت واقعی اعتراض خود را فاش کرد: «اگر ما این خواستههای سیاهپوستان را قبول کنیم، آنها به پیروزی خود بر سفیدپوستان افتخار میکنند؛ و ما چنین اجازهای نخواهیم داد.»
با درک این موضوع، لوترکینگ به شرکتکنندگان در جنبش توصیه کرد که از فخرفروشی و غرور خودداری کنند و به آنها یادآوری کرد: “به وسیله خشونتپرهیزی ما از وسوسه “روانشناسی برنده شدن” اجتناب می کنیم.”روانشناسی برنده شدن” به دینامیک قدیمی “من علیه تو” تعلق دارد، اما فرد خشونتپرهیز زندگی را به عنوان یک “تکامل مشترک” به سوی جامعهای دوست داشتنی میبیند که در آن همه میتوانند رشد کنند. تفاخر از”پیروزیها” در واقع میتواند دستاوردهای سخت به دست آمده را از بین ببرد.
۵- از قدرت با دقت استفاده کنید
ما به ویژه در غرب بر این باور عادت کردهایم که قدرت «از لوله تفنگ بیرون میآید». در حقیقت نوعی قدرت وجود دارد که از تهدید و خشونت سرچشمه می گیرد، اما اگر ما از آن تبعیت نکنیم، ناتوان خواهد بود.
نوع دیگری از قدرت وجود دارد که از حقیقت نشات میگیرد. فرض کنید که شما برای رفع یک بیعدالتی درخواستی ارائه کردهاید. شاید هم شما احساسات خود را با اقدامات اعتراضی مؤدبانه اما قاطعانه نشان دادهاید، اما طرف مقابل پاسخی نمیدهد. پس همانطور که گاندی میگوید، باید “نه تنها با سر صحبت کنید، بلکه قلب را نیز به حرکت درآورید.” ما میتوانیم ناعدالتی را با تحمل درد و رنج موجود در سیستم ناعادلانه افشا کنیم. این به ما امکان میدهد ساتیاگراها یا «نیروی حقیقت» را به حرکت در آوریم. در مواقع ضروری، ممکن است لازم باشد این کار را با به خطر انداختن جان خود انجام دهیم، به همین دلیل بهتر است در مورد اهداف خود کاملاً شفاف باشیم. این کار را با دقت انجام دهید.
تاریخ و تجربه خود ما نشان داده این نوع متقاعدسازی که میخواهد چشمان حریف را بدون اجبار باز کند، قادر است حتی خصومتهای تلخ را نیز ذوب کند. با این وجود، مواقعی وجود دارد که باید اشکالی از اجبار را به کار ببریم. به عنوان مثال، زمانی که دیکتاتوری از کنارهگیری امتناع میورزد، ما باید فوراً اقدام کنیم تا به رنجهای عظیم انسانی که با سوء استفاده از قدرت توسط دیکتاتور ایجاد شده، پایان دهیم. با این حال، انجام درست آن به تفکر استراتژیک و مراقبت خشونتپرهیز نیاز دارد. اما وقتی زمان ایجاب میکند، ما به جای تحمیل رنج، از قدرت صبر و اقناع استفاده میکنیم. تغییراتی که اقناع ایجاد میکند ماندگار است: کسی که متقاعد میشود، متقاعد میماند، اما کسی که تحت فشار قرار میگیرد، فقط منتظر فرصتی برای انتقام است.
۶– از میراثمان محافظت کنید
دیگر نیاز خشونتپرهیزی در محیط خلاء اتفاق بیفتد. همیشه توجه داشته باشید که اگر با شجاعت، عزم و یک استراتژی روشن از خشونتپرهیزی استفاده کنید، به احتمال زیاد موفق خواهید شد: برنده شوید یا ببازید، شما نقش خود را در تحول عظیمی در روابط انسانی ایفا خواهید کرد که آینده ما به آن وابسته است.
این شش اصل بر این باور استوار است که تمام زندگی یک کل به هم پیوسته است و وقتی نیازهای واقعیمان را درک کنیم، با کسی رقابت نمیکنیم. همانطور که مارتین لوتر کینگ میگوید: «من هرگز نمیتوانم آنچه باشم که باید باشم تا زمانی که شما آنچه باید باشید نیستید و شما هیچوقت نمیتوانید آنچه باید باشید تا زمانی که من آنچه باید باشم نیستم.»