الفتریا کاستا:نویسنده
الفتریا کاستا (Eleftheria Kousta) روزنامه نگار مستقل و فعال حقوق بشر در این مقاله تلاش گروههای مختلف اعم از روسها، اقلیتهای قومی روسیه و بلاروسها برای متوقف کردن جنگ اوکراین را مورد بررسی قرار داده است. خانم «آناستازیا ویتس» هنرمند روس برای اعلام این که «این جنگ به نام او نیست»، سازمان «صدای روسیه» را راهاندازی کرده، آقای «الکسی مینیایلو» فعال روس، برای مقابله با پروپاگاندای رسانهای پوتین سازمان نظرسنجی «کرونیکلز» را تاسیس کرده، خانم «ولادیسلاوا پترووا» زن جوان روس برای جمعآوری کمکهای مالی به اوکراینیها «جامعه دموکراتیک روسیه» را راهاندازی کرده، «تویارا» از اقلیتهای قومی روسیه برای اطلاعرسانی درباره قربانی کردن اقلیتهای قومی روسیه در این جنگ، شعبه لندن اقلیتهای بومی روسیه را تاسیس کرده و خانم «ورا هورتون» هنرپیشه بلاروس برای مقابله با دخالت بلاروس در جنگ با گروه «خانه ما» بلاروسها همکاری میکند. این افراد با شعار «آزادی برای روسیه، پیروزی برای اوکراین و عدالت برای بلاروس» گرد هم آمدهاند.
فعالان ضد جنگ در تلاش هستند تا با اتحاد مهاجران روسی، اقلیتهای قومی روسیه و بلاروسها یک شبکه مقاومت گسترده برای مقابله با جنگ اوکراین تشکیل دهند.
خانم آناستازیا ویتس، صاحب گالری هنری مستقر در انگلستان، صبح روز ۲۴ فوریه در حالی که هنوز از رختخواب بلند نشده بود، وقتی تلفناش با اعلانهای خبری درباره حمله روسیه به اوکراین زنگ زد. با وجود شوک، اولین کاری که انجام داد این بود که در فیسبوک نوشت: «این جنگ به نام من نیست.» او میگوید «احساس کردم باید فورا واکنش نشان دهم، تا بگویم میدانم چه اتفاقی میافتد، ولی من بخشی از آن نیستم.»
خانم ویتس سالها پیش، پس از رئیس جمهور شدن پوتین، روسیه را ترک کرد و میدانست که به قدرت رسیدن افسر سابق کاگب چه معنایی برای آینده کشور دارد. در بریتانیا، او متوجه شد که از سیاست روزمره وطناش به کلی دور شده است. میگوید: «نیمی از زندگی من در بریتانیا سپری شده است، من در زندگی روزمره، خودم را روس احساس نمیکنم، فقط وقتی کسی درباره لهجهام میپرسد یاد روسیه میافتم.» این ذهنیت با فرو ریختن بمبها بر فراز شهرهای اوکراین، به سرعت رنگ باخت. ویتس در موقعیتی قرار گرفت که هویت او به عنوان یک روس اکنون جایگاه متفاوتی داشت و تصمیم گرفت وارد عمل شود. در عرض یک ماه پس از جنگ، سازمان صدای روسیه (The Voice Of Russia, or TVOR) را راهاندازی کرد؛ که یک سازمان غیرانتفاعی متشکل از فعالان روسی سراسر جهان است که برای مقابله با جنگ اوکراین متحد شدهاند. ویتس همچنین به عنوان داوطلب در پروژه «خانه برای اوکراینیها» در انگلیس به پناهجویان اوکراینی کمک میکند.
خانم ویتس در میان مهاجران روسی پراکنده در سراسر جهان استثنا محسوب نمیشود. در حالی که روسهای مهاجر اغلب خود را در معرض احساسات تحقیرآمیز میبینند، بسیاری از آنها با فعالان ضد جنگ در روسیه و بلاروس همکاری میکنند تا یک شبکه مقاومت گسترده را تشکیل دهند که تا کنون نادیده گرفته شده است. علیرغم سرکوب شدید در روسیه؛ جایی که حتی یک عضو شورای شهر به دلیل انتقاد از جنگ به ۷ سال زندان محکوم میشود، روس ها و بلاروس های ضد جنگ را میتوان در همه جا یافت که با شعار «آزاد برای روسیه، پیروزی برای اوکراین، عدالت برای بلاروس» برای مقابله با جنگ گرد هم آمدهاند. این مطالبهگری و اعتقاد قوی به قدرت مردم است که جنبش را با وجود سختیها زنده نگه میدارد.
نظرسنجی درباره مخالفان جنگ
با توجه به اینکه مهمترین سلاح روسیه، کنترل آن بر روایات (جنگ) است، فعالان شواهدی را برای مقابله با اطلاعات نادرست کرملین جمعآوری میکنند. آقای الکسی مینیایلو یک فعال روس است که در گذشته به دلیل فعالیتهای سیاسیاش بازداشت شده، اما این امر موجب کاهش فعالیتهای او نشده است. روزی که جنگ شروع شد، مینیایلو با دوستان و همکارانش تماس گرفت تا برای انجام اقداماتی برنامهریزی کنند. او میگوید: «مردم میخواستند در مسکو تجمع کنند. من آنها را متقاعد کردم که این کار را نکنند زیرا خطرناک بود. ما مسئولیت انجام کاری فراتر از رفتن به اعتراضات خیابانی را بر عهده گرفتیم.»
از آن زمان، مینیایلو و همکارانش پروژه کرونیکلز (Chronicles) را تاسیس کردند که آمار جمعآوری میکند و درباره افکار عمومی نظرسنجی و تحقیق میکند. این ایده به دلیل نیاز به مقابله با پروپاگاندای پوتین و استفاده ابزاری از نظرسنجیهای دروغین شکل گرفت، که کرملین با استناد به آن آمارهای دروغین ادعا کرد ۷۰ درصد مردم روسیه از جنگ حمایت میکنند. به گفته مینیایلو، این آمار به دلیل ترس از اعزام به جبهه و هراس از عواقب بیان نظر مخالف درباره جنگ، به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. مینیایلو که پروژهاش روسهای ضد جنگ را قادر میسازد با اجماع نظر نادرست کرملین مقابله کنند، میگوید: «حکومتهای دیکتاتوری به “توهم اکثریت” تکیه میکنند و مردم فکر میکنند اکثریت، با اهداف دولت موافقاند و اقدامات آن را تأیید میکنند.»
از ماه فوریه، تیم کرونیکلز هفت نظرسنجی انجام داده، که نتایجشان قابل توجه بوده است. دادهها با پرسش از یک نمونه جمعیتی متشکل از ۱۸۰۰ نفر جمعآوری شد. در نظرسنجیهای کرونیکلز، وقتی از کسانی که گفتند از جنگ حمایت میکنند پرسیده شد «آیا عملیات ویژه باید هرچه زودتر بدون رسیدن به اهداف نظامی پایان یابد یا ارتش روسیه باید تا زمانی که اوکراین شکست بخورد، مبارزه کند؟»، تنها ۳۶ درصد گفتند که «عملیات ویژه» باید ادامه یابد. مینیایلو میگوید: «پس از نظرسنجیهای متعدد، ما سطح واقعی حمایت را در حدود ۲۵-۳۵ درصد یافتیم، که میزان واقعی حامیان جنگ در روسیه است.»
مهمتر اینکه، از ماه مارس، کرونیکلز متوجه تغییر نگرش مردم نسبت به جنگ شد. مینیایلو میگوید: «حمایت در حال کاهش است و هیچ عاملی نمیتواند که آن را تغییر دهد. هر روز جنگ طولانیتر میشود و مردم حتی اگر جنایتها را نبینند، بیکفایتیها را مشاهده میکنند.» اسناد فاش شده اخیر کرملین که نشانگر کاهش حمایت از جنگ است، این موضوع را تأیید میکند. در حالی که پروژه سازمان کرونیکلز بحثهایی را در داخل و خارج روسیه برانگیخته؛ این سازمان به میزان زیادی هم تبلیغ شد و مورد حمایت مردم روسیه قرار گرفت. مینیایلو میگوید: «برای مردم دلگرم کننده است که بدانند تنها نیستند.»
دیاسپورا در خط مقدم مخالفان
گروه های دیاسپورا در هماهنگی اقدامات ضد جنگ نقش مهمی دارند. در میان آنها یک زن جوان فعال به نام ولادیسلاوا پترووا هست. خانوادهاش در دهه ۱۹۹۰ روسیه را به مقصد ایتالیا ترک کرده، اما او همیشه با روسیه ارتباط داشته و در مورد مسائلی مختلفی از جمله تبعیض بر علیه الجیبیتیها صحبت میکرد. وقتی جنگ شروع شد پترووا به یک «فعال تمام عیار» تبدیل شد. او میگوید: «هر کسی که از کمترین آگاهی برخوردار بود، نمیتوانست ساکت بماند. بنابراین بسیاری از ما شروع به سازماندهی کردیم بدون اینکه از قبل بدانیم چطور باید این کار را انجام دهیم.» او اکنون در حال سازماندهی فعالیتهای «جامعه دموکراتیک روسیه» (Russian Democratic Society) است. این گروه از فوریه به بعد اعتراضها را رهبری کرده است. این گروه به جمعآوری کمکهای مالی اقدام نموده و شبکه جهانی گروههای ضد جنگ روسیه معروف به «از نیویورک تا سئول» را راهاندازی کرده است.
در ابتدا، فعالان روسی به تظاهرات سازماندهی شده توسط گروههای دیاسپورای اوکراینی میپیوستند، اما بعدها تصمیم گرفتند فعالیتهای خود را جداگانه انجام دهند. خانم پترووا درباره دلیل آن میگوید: «ما فهمیدیم که دیدن ما در تظاهرات اوکراینیها ممکن است برای مردم اوکراین دردناک باشد.» این گروههای دیاسپورا میتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و به دور از سرکوبی که در داخل روسیه با آن روبرو هستند، فعالیت کنند. پتروا میگوید که این موضوع را بیسابقه است زیرا مهاجران روسی فرهنگ «چسبیدن به هم» را ندارند و فاقد ساختارهای اجتماعی قوی در خارج از کشور هستند. با توجه به اینکه جنگ برای بسیاری شوک وارد کرد، آنها مجبور شدند به سرعت بسیج شوند تا این شبکهها را از اول ایجاد کنند. او میگوید: «این باعث ناراحتی من میشود که این اتفاق در نتیجه جنگ رخ داده است، اما امیدوارم به این معنا باشد که تغییری در راه است.»
این شبکهها برای ایجاد یک فضای مشترک بسیار مهم و ضروری هستند. پتروا با اشاره به تجربه خود از شرکت در جلسات ضد جنگ در ایتالیا میگوید که در آنجا بلاروسها، اوکراینیها، روسها و گروههای بومی (اقلیت های قومی روسیه) زیر یک سقف گرد هم آمدند، که باعث شد او احساس قدرت کند. ویتس هم با هدف تقویت «صدای هنرمندان اوکراینی» (voices of Ukrainian Artists)، به انتشار یک ویژهنامه درباره هنرمندان اوکراینی در یک مجله بلژیکی کمک کرد.
گروههای بومی و اقلیتهای قومی روسیه در این حرکتها حضور پررنگی دارند. تویارا از اقلیت قومی ساخا و یاکوتسان سیبری(از جمهوریهای خودمختار روسیه) است. [نام واقعی او به دلایل امنیتی ذکر نشده] نژادپرستی و تبعیضهایی که تویارا هنگام تحصیل در مسکو، با آن روبرو بود، در تصمیم او برای ترک کشور نقش مهمی داشت. او ابتدا به اعتراضات دیگر گروههای روسی پیوست، اما پس از مشاهده تأثیرات ویرانگر بسیج کردن اقلیتها توسط پوتین برای جنگ، تصمیم گرفت که قومیتهای مختلف روسیه را به طور جداگانه سازماندهی کنند تا توجهات را مسئله آنها جلب نماید.
«بنیاد بوریاتیای آزاد» (Free Buryatia Foundation) دریافت که اقوام بوریات هشت برابر بیشتر از روسهای اسلاو در جنگ کشته میشوند؛ و مردم جمهوری تووا(از جمهوریهای خودمختار روسیه) ۱۰ برابر بیشتر از روسهای اسلاو کشته میشوند. تویارا که همراه با سایر اقلیتهای در تبعید، شعبه لندن اقلیتهای بومی روسیه را علیه جنگ تاسیس کرد، میگوید: «مشاهده اقلیتهای قومی دیگر که شرایط مشابهی دارند، نشان میدهد که ما باید متحد شویم.» تویارا میگوید: «بسیاری از زنان اقوام بومی روسیه به تظاهرات رفتند چون اگر ما حرف نزنیم ارتش روسیه مردان ما را خواهد گرفت. ما بر اساس ضربالمثل “۱۰ یا ۱۰” عمل میکنیم. یا ۱۰ سال در زندان یا ۱۰ دقیقه در جنگ.» توریا افزود: «برای بعضیها، همکاری با دیگر گروههای ضدجنگ روسیه برای رسیدن به اهدافشان مهم است. رابطه بین ما عالی است و زمانی که اولین اعتراض خود را سازماندهی کردیم، گروههای دیگر از ما حمایت زیادی کردند. آنها اخبار ما را منتشر کردند، میکروفون و بلندگو آوردند، عکس گرفتند و برای اطمینان از امنیت تظاهراتکنندگان، مسئولانی تعیین کردند.»
اقلیتهای بومی در تبعید، علاوه بر تظاهرات در مقابل سفارتخانههای روسیه، اقدامات بینالمللی مختلفی مانند «سلام ِصلح و دوستی» (Salam of Peace and Friendship) را ترتیب دادند. آنها با الهام از سنتهای بومی باستانی خود، نوارهای رنگارنگ که بر روی آن به زبانهای مختلف اقوام روسیه کلمه «صلح» نوشته شده را روی طناب میبندند. اخیراً، اقلیتهای بومی روسیه درخواستی را به کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل ارسال کرده و خواستار توجه به تهدیداتی که فعالان بومی ضد جنگ با آن روبرو هستند، شدهاند.
بلاروسهای ضد جنگ نیز با وضعیت مشابهی روبرو هستند، زیرا «الکساندر لوکاشنکو»، دیکتاتور این کشور از پوتین حمایت میکند و در عین حال مخالفان را در بلاروس شدیدا سرکوب میکند. بسیاری از فعالان به اجبار از کشور خارج شدهاند و اکنون مجبورند در تبعید فعالیت کنند. یکی از این افراد، خانم «ورا هورتون» است. او یک هنرپیشه بلاروسی مقیم بریتانیا است که مانند ویتس، بیشتر عمر خود را در خارج از وطناش گذرانده است. زندگی هورتون به عنوان یک فعال دو سال قبل از آن آغاز شد که بلاروس با تظاهرات ضد رژیم به لرزه درآمد. دلایل این تظاهرات ناشی از همان دلایلی بود که او به خاطر آنها در اوایل دهه ۲۰۰۰ کشور را ترک کرده بود؛ نابود شدن اصلاحات آغاز شده پس از دهه ۹۰، اقتدارگرایی ویرانکننده، وابستگی به روسیه و عدم امید به تغییر. خانم هورتون میگوید در سال ۲۰۲۰ اعتقاد من به اینکه لوکاشنکو برای همیشه در قدرت باقی خواهد ماند، از بین رفت، زیرا بلاروسها برای آزادی میجنگیدند. نسل جدیدی رشد کرده که خواهان تغییر است، از جمله دیاسپورا. ذهنیت من از «نباید نگران چیزی باشیم» تغییر کرد و به یک کنشگر فعال تبدیل شدم.
از آن زمان، هورتون با گروههای مخالف در تبعید مانند گروه «خانه ما»(Our House) همکاری میکند. «خانه ما» گروهی متشکل از مدافعان حقوق مدنی بلاروس است که علیه دخالت بلاروس در جنگ، کمپین تشکیل می دهد و در عین حال از اوکراین نیز حمایت میکند. هورتون میگوید: «تجاوز روسیه به اوکراین چشم خیلی از بلاروسها را باز کرد زیرا ما ناگهان متوجه شدیم که قبلاً اشغال شدهایم و سازمانهای ما تحت سلطه روسیه است.» بلاروسها در راهپیماییها و تظاهراتهایی که توسط اوکراینیها سازماندهی شده، شرکت میکنند و به اقدامات فرهنگی مانند اجرای تئاتر و برپایی نمایشگاه کمک میکنند. علاوه بر این، فعالان بلاروسی در تبعید؛ از جمله آنهایی که در اوکراین هستند، مشغول جمعآوری کمکهای مالی داوطلبانه هستند. هورتون میگوید: «بلاروسها علیرغم موضع دولتشان، به اوکراینیها کمک میکنند. نحوه نگرش ما به مسئله، مشابه است.»
حمایت از مقاومت در داخل روسیه و بلاروس
به منظور دور زدن سرکوب آنلاین، فعالانی مانند مینیایلو و تیمش بر تاکتیکهایی تکیه کردهاند که به روسها اجازه میدهد بدون افشاء هویت خود و ترس از تعقیب و بازداشت، موضعگیری کنند، مانند ارسال درخواستهای ضد جنگ به نمایندگان محلی. نخستین مورد از این نوع درخواستها در آوریل ۲۰۲۲ ارسال شد و از نمایندگان خواست قانونی را وضع کنند که مانع از اعزام سربازان وظیفه به «عملیات ویژه» شود. درخواست دوم که در ماه جولای انجام شد، در مورد کمک به پناهندگان بود. آنها یک پایگاه دادهای از ۶۰۰۰ نماینده منطقهای ایجاد کردند و بیش از ۴۵۰۰۰ نامه از طریق این پلتفرم ارسال شد. مینیایلو میگوید: «ما درخواستها را به گونهای مطرح کردیم که پلیس نتوانست از آنها برای تشکیل یک پرونده جنایی استفاده کند.»
بهطور مشابه، پروژه «صدای روسیه» (TVOR) خانم ویتس نیز به دنبال حفظ پیوندهای ارتباطی با روسها در داخل کشور است. ویتس میگوید: «ما از حمایت گسترده مردم روسیه برخوردار شدیم، آنها خوشحال بودند که از طرف آنها با بقیه جهان صحبت کردیم و این شبکه ارتباطی را برای آنها حفظ کردیم.» او میگوید بسیاری از هنرمندان روسیه آثارشان را برای انتشار به «صدای روسیه» فرستادند چون نمیتوانستند این کار را در روسیه انجام دهند، یا بسیاری به آنها مراجعه کردند تا در پروژه مشارکت کنند. خانم ویتس میگوید: «من میخواهم درباره مردم عادی که با شرم جنگ و نیاز به اعتراض زندگی میکنند، بشنوم. حمایت از آنها و نشان دادن اینکه آنها تنها نیستند بسیار مهم است. من به کاری که انجام دادهایم افتخار میکنم چون کسی در جایی میتواند بگوید: “وقتی احساس کردم فراموش شدهام، این کانال را داشتم”»
در همین حال، گروههای بومی معترض روسیه، سازمان حمایت از گروههای اقلیت در تبعید را تاسیس کردند. این سازمانها راه نجاتی برای اقلیتهای بومی در معرض خطر هستند. فعالیتهای آنها شامل آموزش مردم در مورد حقوقشان، انتشار اطلاعات درست درباره جنگ و بسیج کردن مردم برای مقابله با سربازگیری اجباری میباشد. مانند چگونگی مقابله با سربازگیری یا چگونگی متقاعد کردن نزدیکانشان برای عدم ثبت نام برای اعزام به جبهه. برخی از گروهها همچنین با ارائه پشتیبانی مالی و لجستیکی، به خروج افرادی که در معرض خطر سربازگیری هستند کمک میکنند.
انتشار این اطلاعات به دلیل سانسور رسانهای شدید در روسیه، جنجالبرانگیز بود، چرا که تقریباً غیرممکن است که مردم مناطق بومی روسیه؛ معروف به جمهوریهای خودمختار، چیزی غیر از اخبار تحت کنترل کرملین را بخوانند. با این حال، برخیها از فیلترشکن برای دسترسی به رسانههای اجتماعی استفاده میکنند، این هم فضایی برای فعالیت فعالان فراهم میکند. تویارا میگوید: «اولویت ما اطلاعرسانی هر چه بیشتر به مردم است. ما این اطلاعات را نه تنها به این دلیل منتشر میکنیم که میتوانند به افراد نیازمند کمک کنند، بلکه برای کسانی که از حقایق فرار میکنند و فکر میکنند جنگ بر آنها تأثیری نخواهد گذاشت، زنگ خطر را به صدا در میآوریم.»
در بلاروس، حتی حامیان لوکاشنکو هم خطرات فرستادن فرزندانشان به جنگ را میدانند. به گفته هورتون، اکثر بلاروسها مخالف جنگ هستند، اما، با توجه به اینکه استخدامکنندگان روسی حقوقهای بالا یا وعده اعطای شهروندی روسیه را پیشنهاد میکنند، بسیاری وسوسه میشوند که به ارتش روسیه بپیوندند. هورتون میگوید: «برای ما، این وضعیت یک افغانستان جدید است. جنگ شوروی در افغانستان در دهه ۸۰ به شدت بلاروس را تحت تأثیر قرار داد. من تابوتهایی که به محلهها میآوردند و گورستانهای مملو از اجساد جوانها را به یاد میآورم.» در نتیجه، بسیاری از گروههای بلاروسی تلاش میکنند تا از رفتن دیگران به جنگ جلوگیری کنند، مانند گروه «خانه ما»، که کمپینی به نام «نه یعنی نه» (No Means No) را در مخالفت با سربازگیری اجباری راهاندازی کرد. همچنین گروههایی هستند که به فراریان یا سربازان وظیفه کمک میکنند. هورتون میگوید: «ما هر کاری که ممکن است انجام میدهیم تا مطمئن شویم افرادی که نمیخواهند به جنگ بروند، وارد جنگ نخواهند شد.»
یکی دیگر از بخشهای پایدار جنبش ضد جنگ در روسیه و بلاروس، تلاش برای حمایت از زندانیان سیاسی است. هم هورتون و هم تویارا میگویند که پوتین و لوکاشنکو نه تنها به دنبال فعالین، بلکه در تعقیب خانوادههای آنها نیز هستند و زندان و قوه قضائیه را به ابزاری برای سرکوب جنبش بدل کردهاند. گروههایی مانند «بنیاد یاکوتیا» (Yakutia Foundation) و OVD-Info برای کسانی که به دلیل مشارکت در فعالیتهای ضد جنگ، بازداشت شده اند، منابع ارزشمندی هستند. سازمان «جامعه دموکراتیک روسیه» نیز به طور منظم برای این گروهها کمک مالی جمعآوری میکند، برای زندانیان سیاسی در روسیه جلسات نامهنگاری تشکیل میدهد و در جهت آگاهیبخشی به آنها تلاش میکند. همزمان، پیشتر هورتون و گروهاش تظاهرات عمومی نیز راهاندازی کردند و خواستار آزادی زندانیان سیاسی شدند.
موانع سر راه چیست؟
در میان این خفقان شدید، روحیه روسها پایین است. به گفته مینیایلو، مشکل اصلی این نیست که روسها «تشنه خون» هستند، بلکه این است که روسها باور ندارند که میتوانند چیزی را تغییر دهند. ویتس معتقد است این نگرش در میان بسیاری از روسها، حتی میان مخالفان رژیم و مخالفان جنگ وجود دارد. آنها احساس میکنند هیچ چیز به آنها بستگی ندارد و تسلیم این احساس میشوند. هورتون نیز با تایید این نکته میگوید: «بلاروسها قبل از سال ۲۰۲۰ در وضعیت مشابهی قرار داشتند، بنابراین روسها نیز ممکن است بیدار شوند.» یکی از موارد غیرقابل جبران، از دست دادن فعالان باتجربه، بر اثر زندانی شدن و مهاجرت است که قادرند فعالان جوان در روسیه و بلاروس را راهنمایی کنند. پیوندهای ارتباطی در حال کمرنگ شدن هستند و این به معنای کاهش نیروی گروههایی است که میخواهند در روسیه فعالیتهای ضد جنگ را پیگیری کنند.
به طور مثال، یکی از آخرین اقدامات تاثیرگذاری که کرملین قبل از جنگ انجام داد، تعطیل کردن سازمان «یادبود» (Memorial) بود. یک سازمان برجسته حقوق بشر که دائما در مورد رفتار روسیه در طول عملیاتهای نظامی در خارج از کشور تحقیق میکرد. پترووا در این باره میگوید: «نسلی که در دهه ۲۰۰۰ به دنیا آمدند، به جز پوتین فرد دیگری را در قدرت ندیده اند و نمیدانند که زندگی بدون دیکتاتور چه شکلی است.» پتروا با بیان اینکه او ۴ ساله بود که پوتین انتخاب شد و اکنون ۲۸ سال دارد، افزود: «این واقعاً زمان زیادی است و اکنون جوانان کسی را ندارند که آنها را راهنمایی کند، زیرا همه افراد باتجربه یا در زنداناند و یا در تبعید.»
همچنین، قطبی شدن مانع از تمرکز فعالان برای فعالیت به عنوان یک گروه واحد میشود. ویتس با بیان اینکه نسبت به اتحاد جنبش ضد جنگ خوشبین نیست، میگوید: «روسها چیزهای زیادی برای یادگیری از اپوزیسیون بلاروس و اوکراین دارند که موفق شدند اختلافات خود را به خاطر یک هدف مشترک کنار بگذارند.» او دلیل قطبی شدن را فقدان وحدت ملی و نتیجه اختلافات عمیق در جامعه روسیه میداند که در ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تاریخی آن نهفته است.
ویتس میگوید «به عبارت دیگر، اجداد نیمی از افراد کشور زندانی گولاگ بودند و اجداد نیمی دیگر کسانی بودند که از آن زندانیها محافظت میکردند»( گولاگها اردوگاههای وحشتناک کار اجباری در دوره شوروی بودند که توسط استالین در مناطق سردسیر مانند سیبری راهاندازی شده بود) ویتس معتقد است که حتی در میان نیروهای دموکراتیک روسیه نیز هرگز اجماع وجود نداشته است. علاوه بر این، اختلافات توسط افراد «بیطرف» که در وسط ماندهاند، تشدید میشود، زیرا دشمن خارجی به پوتین فرصت داده است تا آنها را به سمت خود بکشاند و این دیدگاه را در آنها تقویت کند که غرب از آنها متنفر است.
همه چیز به لطف تلاش برای گرد هم آوردن مردم زیر یک چتر به آرامی در حال تغییر است. ویتس میگوید: «نسلهای جوان از جنبشهای مردمی شروع میکنند و حول محور فمینیسم، حقوق الجیبیتیها یا دموکراسی متحد میشوند. فکر میکنم روسهای جوان توانایی بیشتری برای خودسازماندهی و کنار آمدن با اختلافات نشان میدهند. امیدوارم آنها کارها را بهتر از نسل من در دهه ۹۰ پیش ببرند.»
با این حال، مسائل ساختاری، موانع بزرگی بر سر راه آغازگران جنبش در داخل روسیه و بلاروس است. پتروا میگوید بسیاری از سازمانها ساختارهای افقی دارند؛ به این معنی که اگر یک نفر بازداشت شود، کل سازمان از بین نمیرود، اما مشکل اصلی، نیاز به مخفی ماندن است زیرا ماموران سرویس امنیت فدرال در همه جا حضور دارند. او میگوید: «شما فقط زمانی میتوانید به چیزهایی دست پیدا کنید که اعتماد وجود داشته باشد. بیشتر افراد قابل اعتماد روسیه را ترک کردهاند. افرادی که در روسیه باقی ماندهاند، نمیتوانند به نفر بعدی اطمینان داشته باشند. زمانی که بخش زیادی از انرژی و منابع صرف اطمینان از اینکه اطرافیان شما جاسوسی نمیکنند میشود، سازماندهی در مقیاس بزرگ دشوار است.»
همچنین در بلاروس، فعالان در خصوص ادامه فعالیت در یک محیط متزلزل با بحران مواجه هستند. به گفته هورتون، موضع لوکاشنکو در مورد جنگ متناقض است، در حالی که او نمیخواهد بخشی از آن باشد، مطیع پوتین است و برای ماندن در قدرت به او متکی است. هورتون میگوید: «ما سعی می کنیم حتی در تبعید به انتخابات بپیوندیم، بنابراین میتوانیم گروهی از نمایندگان منتخب را تشکیل دهیم. ما نمیتوانیم لوکاشنکو را مجبور به استعفا کنیم بدون اینکه کسی را جایگزین او کنیم.» قیام سال ۲۰۲۰ با وجود سرکوب ادامه دارد، اما به گفته هورتون، بلاروسها به اندازه کافی با هم ارتباط برقرار نمیکنند؛ یعنی افرادی که در محافل سیاسی جدید شرکت میکنند گروههای مختلفی از دوستان را ایجاد میکنند، در نتیجه جنبش گسسته میشود.
شیشه شکستههایی که برای برداشتن خیلی تیزند
جنگ پیامدهای شگرفی بر نحوه تعامل جوامع فعال دارد. به گفته مینیایلو، مردم داخل روسیه هیچ تماسی با طرف اوکراینی ندارند زیرا خطرناک است. بسیاری از فعالان اوکراینی نیز آگاهانه تصمیم گرفتند که با روسها ارتباط برقرار نکنند. هورتون میگوید: «اگرچه قابل درک است، اما قبول این ایده که افرادی در روسیه هستند که با جنگ مخالفاند و در کنار اوکراین ایستادهاند، دشوار است.»
ویتس میگوید در خارج از روسیه، جامعه روسیه نمونههایی از همبستگی با برخی از گروههای بلاروس و اوکراین را تجربه میکند، که برای آنها شگفتانگیز است. او میگوید: «باید با دقت و صداقت به تلاش برای نزدیک شدن به مردم اوکراین ادامه دهیم. باید آماده شنیدن برخی چیزهای ناخوشایند باشیم یا وقتی که لازم شد، آنها را ترک کنیم.»
تعامل بلاروسها با روسها بسیار پیچیده است. هورتون که بلاروس است، میگوید: «من شخصا خوشحالم که روسها با وجود وضعیت فعلی اینجا هستند.» خانم هورتون میگوید در حالی که بسیاری از بلاروسها با سیاست روسیه مخالفند، فکر میکنند که کسی باید وضعیت را تغییر دهد. او افزود: «من معتقدم که ما باید نیروهای ضد جنگ را در روسیه تشویق کنیم. ما میتوانیم به آنها آموزش دهیم، زیرا از نظر سازماندهی، فعالین روس دو سال از ما عقب هستند.»
با این حال، هورتون، مانند اوکراینیها، بر این باور است که بلاروسها نیز راه جداگانه خود را طی خواهند کرد و کار با مخالفان روسی به عنوان یک فعالیت مخفی باقی خواهد ماند، که تنها تعداد کمی از آنها مایل به انجام آن هستند. او میگوید: «جنگ در ما یک “حافظه ژنتیکی” بیدار کرده است. ما مانند اجدادمان علیه روسیه متحد میشویم. روسها؛ از جمله فعالان روس، نمیدانند چرا با آنها به عنوان یک “دشمن” رفتار میشود، زیرا خودشان را دشمن نمیدانند. آنها معتقدند پوتین دشمن مردم روسیه نیز هست. آنها راه درازی در پیش دارند.»
روابط بین مردم روسیه خیلی بهتر از آنچه در بالا توضیح داده شد نیست. پترووا معتقد است که جنگ فقط شکافها را گسترش داده است. او میگوید: «دوستان من هم دیدگاههای مشابهی دارند، اما ما مجبور شدیم با بخشی از خانواده من در روسیه قطع رابطه کنیم چرا که به پروپاگاندای رسانهای کرملین اعتقاد داشتند و ما نتوانستیم آنها را متقاعد کنیم.» بسیاری از فعالان نیز تجربههای مشابهی را بازگو کردند، ویتس میگوید روسهایی که جنگ را محکوم میکنند حتی نمیخواهند حامیان جنگ را به رسمیت بشناسند. با این حال، او میگوید: «روسیه باید از این وحشت عبور کند چرا که بدون درک و کار با این پیچیدگیها، ما راهی برای خروج پیدا نخواهیم کرد.»
گروههای اقلیت در روسیه نیز روابط خود را به روشهای مختلف تغییر دادهاند. به گفته تویارا، اقلیتها روسیه را به عنوان یک دولت چند فرهنگی میبینند؛ اگرچه بسیاری با این دیدگاه موافق نیستند زیرا هرگز در جمهوریها(جمهوریهای خودمختار روسیه) نبودهاند. او میگوید: «من معتقدم که جنگ به دلیل ذهنیت امپریالیستی روسیه آغاز شد. روسیه سابقه طولانی در استعمار دارد، اما هیچ کس در مورد آن صحبت نمیکند یا حقایق را نمیداند. در نتیجه، گروههای بومی باید با روایتهای نادرست درباره جنگ روسیه در اوکراین مبارزه کنند. برخی نیز اقلیتهای قومی را مقصر جنایات جنگی میدانند. آنها میگویند که ما روستانشینان بیفرهنگ هستیم. آنها یک بار دیگر مردم ما را قربانی میکنند.»
با این حال، جنگ همچنین همبستگی بین مردم بومی(اقلیت های قومی روسیه) و ملت های برادر آنها در بلوک پس از فروپاشی شوروی را تقویت کرده است. تویارا میگوید: «ما به ارزشهای جامعه و کمک به یکدیگر اعتقاد داریم. کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز به مردمان روس کمک میکنند تا از خدمت سربازی فرار کنند، هرچند در این کشورها هنوز افرادی هستند که خاطراتی از سرکوب روسیه دارند. با این وجود، آنها شرایطی را که اقلیتهای روسیه در آن قرار دارند را درک میکنند و در آن سوی مرزها از آنها حمایت میکنند.»
پتروا معتقد است باید تغییرات ساختاری بزرگی در نحوه برخورد روسیه با میراث استعماریاش ایجاد شود. او میگوید: «کشورهایی مانند قزاقستان با اجازه دادن به فرار کسانی که از خدمت سربازی یا آزار و شکنجه میگریزند، از ما حمایت میکنند، اما متاسفانه روسها چنین مهربانیهایی را نشان نمیدهند. دست کشیدن از سیاست استعماری و احترام به استقلال دیگران پروژهای است که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.»
راه پیش رو
میراث این جنگ بسیار سنگین خواهد بود و چون چشماندازی برای پایان آن وجود ندارد، فعالین برای برای هر سناریویی آماده میشوند. به گفته هورتون، بسیاری از مردم در حال بیدار شدن از تبلیغات روسیه هستند و جنگ به آنها یادآوری میکند که چرا باید برای رهایی خود مبارزه کنند. او میگوید: «این یک شروع جدید است، زیرا نسلهای قبل از ما این طور فکر نمیکردند. بلاروس ها به زمان نیاز داشتند تا خود را به عنوان مردمان اشغال شده بشناسند، زیرا اگر دستبند به دست داشته باشید و دستتان را تکان ندهید، متوجه وجود آن نمیشوید.»
این همچنین به این معنی است که بلاروسها میتوانند تبلیغات روسیه را خنثی کنند. همانطور که هورتون اشاره میکند، نیاز است که بحثهای بیشتری توسط نیروهای ضد جنگ و جوامع بلوک پس از اتحاد جماهیر شوروی آغاز شود، زیرا پوتین با ماشین تبلیغاتی خود تلاشهای فوقالعادهای کرده است. هورتون میگوید «پوتین این ذهنیت را خلق کرده که روسیه از پس همه چیز برمیآمد. ما باید در مورد اینکه چگونه همه در بلوک شرق اکنون به اوکراین کمک میکنند صحبت کنیم.»
بسیاری از روسهای ضد جنگ، بر پیروزی اوکراین حساب میکنند. برای پترووا، این تنها راهی است که او میتواند بدون خطر دستگیری به کشورش بازگردد. همچنین، همانطور که ویتس میگوید: «پیروزی اوکراین برای اوکراین و روسیه ضروری است. روسیه برای متولد شدن باید از این درد عبور کند. همچنین باید غرامت پرداخت کند.»
با وجود بدبینی شدید، هورتون با التماس از مردمی که هنوز در روسیه هستند، می خواهد که تسلیم نشوند. او میگوید: «با وجود فشارها، امیدوارم هیچ یک از افرادی که برایم مهم هستند مجبور نباشند به خاطر زنده ماندن و زندان نرفتن، وجدان خود را فدا کنند.» نکته مهم این است که مینیایلو معتقد است که حمایت از «نیروهای دموکراتیک روسیه» تنها امید برای صلح است. او میگوید: «مردم اگر حمایت ببینند سختتر برای دموکراسی خواهند جنگید. گفتن “همه روسها همدست پوتین هستند”، تلاش کسانی که آزادی و جان خود را برای متوقف کردن پوتین به خطر انداختهاند را بیاثر میکند. هر گونه تلاش برای برپایی دموکراسی باید از داخل انجام شود و این بدون گفتگوی سازنده با رهبران غربی و اوکراینی ممکن نیست.»
حمایت از اعتراضات ضد جنگ در روسیه برای اقلیتهای قومی مانند تویارا مسئله مرگ و زندگی است. تویارا میگوید: «اقلیتهای قومی صدایی ندارند، و هیچ کس قرار نیست از طرف ما برای عدالت مبارزه کند. دولتهای محلی ما از پوتین حمایت میکنند و نه تنها در نسلکشی اوکراینیها بلکه در پاکسازی قومی اقلیتهای روسیه نیز مشارکت دارند. اگر این روند تغییر نکند، روسیه همچنان به عنوان تهدیدی برای جهان باقی خواهد ماند.»
در نهایت، ویتس معتقد است برای پایان دادن به جنگ، «سالها کار فداکارانه و روشنگری لازم است» و آنها تنها در صورتی موفق خواهند شد که «نیروهای ضد جنگ بتوانند متحد شوند.» همچنین مردم باید بدانند در طول این مسیر، اقدامات کوچکِ شمار زیادی از افراد، تاثیرات بزرگی ایجاد میکند. او میگوید: «این به معنای حفظ مقاومتمان و خلق جامعهای است که به آن اهمیت میدهد. مهمترین اقدامی که میتوان در این شرایط سخت انجام داد حفاظت از بشریت است.»
*الفتریا کاستا (Eleftheria Kousta): روزنامه نگار و محقق مستقل و کارشناس ارشد در زمینه مطالعات امنیتی از دانشگاه یوسیال است. او در زمینه حمایت از حقوق بشر فعالیت میکند و درباره جنبشها، پناهندگان و غیرنظامیان درگیر در مناطق جنگی گزارش تهیه میکند.